چکیده:
در قرآن کریم، واژه «مجنون» و واژگان نزدیک به آن مانند «به جنّة» به دفعات در گفتار منکران نبوت در اعصار مختلف تاریخ انعکاس یافته است که عموما به «دیوانگی» ترجمه شده است، در حالی که این واژه در سیاقهای مختلف دارای معانی متعدد و مختلفی میباشد. این نوشتار با معناشناسی ریشهای این واژه و بررسی کلام لغویان و مفسران به این مطلب میرسد که بر خلاف تصور رایج که معنای این واژه را «دیوانگی» میپندارند، معنای حقیقی آن، شخصی است که جن بر او سلطه یافته باشد. از رهگذر معناشناسی توصیفی آیات قرآن، این نتیجه به دست آمده که واژه «مجنون» در قرآن در سیاقهای متعدد در سه معنای «دیوانه تحت سیطره جن»، «ساحر تحت سیطره جن» و «شاعر تحت سیطره جن» به کار رفته است که ایراد اتهام «مجنون» بودن به حضرت نوح از جانب قومش در معنای اول به کار رفته و همین اتهام از جانب فرعون نسبت به حضرت موسی( در معنای دوم، و از جانب مشرکان مکه نسبت به پیامبر اسلام( در معنای سوم استعمال شده است.
خلاصه ماشینی:
حال جای این سٶال است که چگونه میشود مشرکان با شنیدن این آیات اعجازآمیز، پیامبر را به «مجنون» بودن متهم کنند؟ آیا دیوانگاناند که امور خارقالعاده را انجام میدهند؟ یا چنان که برخی گفتهاند این اتهام صرفا به خاطر محتوای کلام قرآن بوده است که عقاید عموم مشرکان را مردود میخواند و خدایان متعدد را انکار میکرد؟ بدین معنا که مشرکان بدون لحاظ ساختار اعجازی قرآن، این کلام را به خاطر محتوایش جنونآمیز میخواندند و همچنین این سٶال نسبت به اتهامزنی به سایر انبیا از جانب قومشان نیز مطرح است؛ برای مثال، چگونه فرعون با مشاهدۀ معجزۀ حضرت موسی( ادعا میکند که وی یا ساحر است یا مجنون؟ مگر دیوانه میتواند معجزه و امر خارقالعاده یا سحر انجام دهد؟ برای بررسی اینکه مراد مشرکان از این اتهام به پیامبر اسلام( چه بوده و همچنین مقصود منکران نبوت در طول تاریخ از این گفتار چه چیزی بوده است، از یک طرف، به بررسی لغت نیازمندیم تا معنای حقیقی این واژه را دریابیم و از طرف دیگر،به بررسی فرهنگ عصر استعمال این واژه محتاجیم تا معنای سیاقی و مراد استعمالی این واژه را کشف کنیم.
«مجنون» به معنای مختلالعقل</H4> اکثر مفسران واژۀ «مجنون» و «به جنة» را در همۀ موارد استعمالش در قرآن، به دیوانگی و اختلال عقل تفسیر کردهاند و علت صدور این اتهام به انبیا و از جمله پیامبر اسلام را ادعای نبوت یا ادعای ارتباط با خدا یا نفی خدایان دیگر و یا خلقت دوباره در معاد و غیره دانستهاند، یعنی مفاد رسالت و آنچه بدان انذار میشدهاند را جنون و دیوانگی مینامیدند (طوسی؛ بیتا: 8/378 و 493؛ طبرسی، 1372: 4/775 و 9/95؛ همو، 1377: 2/259؛ ابوالفتوح رازی، 1408: 9/29 و 19/345؛ زمخشری، 1407: 4/597؛ طبری، 1412: 9/93 و 30/51).