چکیده:
زبان فارسی ازجمله زبانهایی است که در آن کانونی سـازی١ رخ مـی دهـد. درنتیجـة رخداد ایـن پدیده، که نمونه ای از قلب نحوی ٢ به شمار می رود، سازة نحوی کانونی شده یا در سـطح سـاخت ظاهری جابه جا می شود و یا در سطح صورت منطقی به جایگاه شاخص فرافکن کـانون. یافتـه هـا نشان می دهد که : (الف ) حرکت کانونی سازی، قبل از بازنمون ٣، ضرورتا منجر به خـوانش تقـابلی نمی شود، (ب) کانونی سازی شامل حرکت کل سازة کانونی شده در سطح منطقـی اسـت ، و فقـط حرکت مشخصة کانون نیست ، آنگونه که در ادبیات مربوط ادعا شده است . (ج) در زبان فارسی ، کانونی سازی تقابلی ٤ دو سازة نحوی ذاتا غیرکانونی نیز امکانپذیر است .
In Persian، focusing triggers scrambling in which the focused element moves to the specifier of focus projection either in spell-out or in logical form. The results of a study which checked this hypothesis showed that first of all contrastive reading is not the only reading of the focused phrase when focusing happens in spell-out; secondly، contrary to what is reported in the related literature، when focusing happens in LF، both the focused phrase and the focused feature are able to move; and thirdly، the movement of more than one non-inherently focused element is permissible in surface structure of sentences in Persian.
خلاصه ماشینی:
"کریمی (٢٠٠٥: ١٣٦) در بررسی مفصل خود از قلب نحوی در زبان فارسی ، ضمن برشمردن انواع کانون و عناصر دارای این مشخصه ، فرایند کانونی سازی را مستلزم حرکت اجباری نمی داند.
کریمی (٢٠٠٥)، در بحث مفصل خود در باب قلب نحوی در زبان فارسی ، به تبعیت از کیس (١٩٩٨)، معتقد است که عنصر کانونی از نوع بازشناسی ١، که در برخی زبانها نظیر فارسی دارای خوانش تقابلی است ، ممکن است به جایگاه شاخص یک فرافکن نقشی حرکت کند، درحالی که کانون اطلاعی دستخوش حرکت نمی شود.
بنا به نظر کریمی (٢٠٠٥: ٤٥)، فرایندهای مبتداسازی و کانونی سازی، مواردی از پدیدة قلب نحوی را در زبان فارسی تشکیل می دهند، که مگر در مورد پرسش واژههای موضوع دارای خوانش تقابلی ، نیاز به جابه جایی آشکار به درون فرافکن کانون را ندارند و مشخصة کانون خود را ازطریق حرکت مشخصة کانون بازبینی می کنند.
از دیگر جابه جایی هایی که در زبان فارسی صرفا در اثر کانونی سازی رخ می دهد، حرکت فعل به خارج از گروه فعلی است ، که بنا به نظر کریمی (٢٠٠٥: ١٦٠)، انگیزة آن می تواند حرکت کانون باشد، که به موجب آن فعل به جایگاه هستة گروه کانون می رود.
فرافکنی کانون منجر به تشکیل فرافکن نقشی کانون درابتدای جمله می شود و به دنبال آن، سازة کانونی شده، یا در قبل از بازنمون و یا در سطح صورت منطقی به جایگاه شاخص این فرافکن می رود، تا مشخصة [کانون ] آن با مشخصة متناظر موجود بر روی هستة آن فرافکن در رابطة بازبینی قرار گیرد.
Focus in the theory of Grammar and the Syntax of Hungarian."