چکیده:
عبــدالرحمن صــالح العــشماوی، شــاعر برجــستة عربــستانی اســت کــه اشــعار فراوانــی در حــوزة ادبیــات پایــداری فلــسطین ســروده اســت . او بــا احــساس عمیــق شــاعرانة خــود، توانــسته است مفاهیم والایی از مظلومیت را در قصیدة «فتی فلسطینی یتحدث» خلق کند. عشماوی، این قـصیده را بـا «مـساء الخیـر یـا وطنـی » شـروع و بـا «مـساءالخیر یـا وطنـی » خـتم کرده اسـت تـا اثبـات کنـد کـه وطـن ( فلـسطین ) عنـصر اساسـی ایـن چکامـه را تـشکیل مـی دهـد و اینکــه قلــب خــود را چنــان بــرای مظلومیــت مــردم فلــسطین بــه تــپش درمــی آورد کــه گــویی بــرای سرنوشــت خــود، هــیچ گونــه دلواپــسی و دغدغــه ای نــدارد. وی، فرزنــدان فلــسطین را بــه اتحـاد، مبـارزه ، پایـداری در برابـر ظلـم و امیـد بـه آینـدهای روشـن فـرا مـی خوانـد و فلـسطین را نماد تمام ملت های ستمدیده قلمداد می کند. ایــن پژوهش کــه بــه روش ســندکــاوی کتابخانــه ای و بــه صــورت توصــیفی - تحلیلــی انجــام شــده، بــرآن اســت تــا بــه بررســی مقولــة مقاومــت و درونمایــه هــای آن در قــصیدة «فتــی فلــسطینی یتحــدث» و کیفیــت بــرانگیختن ارادة ملــت هــای اســلامی ؛ بــه ویــژه جوانــان فلــسطینی و نکــوهش تــسلیم در برابــر اســرائیل بپــردازد؛ همچنــین ســعی بــر آن دارد تــا نــوع نگــاه شــاعر را بــه پدیــدة مقاومــت ، تحلیــل و بررسی نماید و اثبات کند که ابزارهای درونی ، مقدم بر ابزارهای بیرونی هستند.
خلاصه ماشینی:
شایـسته اسـت چنـین شـاعرانی در حاشـیه قـرار نگیرنـد و بـه نـسل جدیـد معرفـی شـوند و عــواملی کــه ســبب جاودانــه شــدن ایــن شــاعران شـده، بررســی و جایگــاه واقعــی شــاعری کــه خــود و زنــدگی خــویش را وقــف تــرویج فرهنــگ مقاومــت کــرده، بــه نــسل جدیــد معرفـی شـود؛ بنـابراین ، بـا توجـه بـه اینکـه پـس از جـستجو در کتـابهـا، مقـالات، مجـلات و حتــی ســایت هــای گونــه گــون، پژوهــشی کــه در مــورد عــشماوی و آثــار وی و نیــز قــصیدة «فتــی فلــسطینی یتحــدث» اشــارهای داشــته باشــد و یــا بــا تکیــه بــر آثــار عبــدالرحمن صــالح العــشماوی بــه مطالعــة ادبیــات مقاومــت فلــسطین بپــردازد، یافــت نــشد؛ ضــرورت دارد تحقیقـاتی در اشـعار پایـداری ایـن شـاعر برجـسته بـه عمـل آیـد و ایـن پـژوهش بـر آن اسـت تـا بـه ایـن مهـم بپـردازد و جلـوههـای ادبیـات پایـداری را در ایـن قـصیدة زیبـا و حماسـی کـه از ژرفای عواطف و احساسات شاعری مبارز و انقلابی برآمده است ، به تصویر کشد.
در ایــن قــصیده، از جلــوههــای وطــن پرســتی عــشماوی، مــی تــوان بــه عمــق انــدوه وی از وجــود تفرقــه میــان اعــراب و فلــسطینیان و منفعــت و آســایش طلبــی آنــان اشــاره کرد که عـشماوی بـه صـراحت بیـان مـی کنـد کـه ایـن مـسئله او را بـسیار رنـج مـی دهـد و همین مشکل سبب پیشرفت و نفوذ صهیونیسم در فلسطین شده است : وکـم وجلـوا ولکنـا سـکنا کهـف فرقتنـا/ چـه بـسیار ترسـاندند و امـا مـا در غـار تفرقـه مـان سکنا گزیدیم .
از دیگــر جلــوههــای پایــداری در ایــن چکامــة دلکــش ، بــشارت و امیــد بــه آینــده اســت و شــاعر آن را بــرای فلــسطین بــا انتخــاب عنــوان قــصیده نمایــان مــی کنــد «فتــی فلـسطینی یتحـدث»؛ زیـرا ایـن جـوان اسـت کـه سرنوشـت وطـنش را مـشخص مـی کنـد نه دیگران: أتیتـک هیبـة التـاریخ مـن خلفـی / وطـنم !