چکیده:
معرفت به معنای مطلق آگاهی به علم حصولی و حضوری تقسیم می شود. دخالت یا عدم دخالت قوا، وجود یا عدم واسطه و مفهوم بودن یا وجود بودن معرفت، سه ملاک برای تقسیم علم به حضوری و حصولی است. نخستین تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق از سوی فارابی مطرح شده است و دیگر متفکران اسلامی همین تقسیم را تقویت کرده و بیشتر بدان پرداختهاند. علم حصولی به یقینی و غیر یقینی نیز تقسیم شده است. یقین یا معرفت یقینی در لغت، به معنای زایل شدن شک است و در اصطلاح، معانی متعددی دارد که همگی در نقطهای اساسی مشترکند و آن ثبات و دوام آن است. وهم و شک و ظن از مفاهیم و واژههای مقدماتی در رسیدن به معنای یقین هستند و هیچ یک در مقایسه با ارزش مطلوب در یقین، از جایگاه قابل اعتنایی برخوردار نیستند، بلکه به عنوان اصطلاحی در علوم عقلی کاربرد دارند. جزم از واژههای نزدیک به معنای یقین و به معنای اعتقاد راجح است. اما در برخی نظرات قابل خدشه بودن و وجود احتمال طرف مقابل آن (از مقدار آگاهی یا جهل)، آن را از ساحت اعتماد و همطرازی با یقین دور میسازد. قطع نزدیکترین معنا به یقین بوده و با بررسی تعاریف و انواع آن این مطلب بیشتر تایید میشود. در عبارات متفکران اسلامی، علمی مورد اعتماد است که تمام و کمال و غیر قابل نقض و زوال باشد. بسیاری از بزرگان اسلامی علم را همان یقین می دانند که با بالاترین رتبه از اعتماد معرفتی به آن را یقین نام نهادهاند. در متون دینی اعم از قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)، یقین جایگاه والایی دارد. قرآن کریم استدلال غیریقینی را معتبر نمیداند و تأکید مصرانهای بر ارائه برهان و دلیل یقینی در اثبات معارف دارد. روایات نیز در این زمینه به اهمیت یقین و ارزش آن پرداختهاند. قرآن کریم و به تبع آن روایات، مراتبی از یقین را ترسیم کردهاند که هرکدام علاوه بر امتیاز یقین بودن، رتبه متفاوت از یکدیگر دارند؛ علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین، به ترتیب، سه مرتبه یقین می باشند.
خلاصه ماشینی:
حقیقت یقین در حکمت و شریعت عبدالحسین خسروپناه دانشیار کلام اسلامی ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، قم (تاریخ دریافت : ٩٠/٠٣/١٩ تاریخ تصویب : ٩٠/٠٤/٢٥) چکیده معرفت به معنای مطلق آگاهی به علم حـصولی و حـضوری تقـسیم مـی شود.
به همین دلیل ، حکیمان مسلمان به بیـان ویژگـی هـای علم حضوری پرداخته اند که عبارتند از بی نیازی از صورت ادراکـی حکایـت گـر از معلـوم (سـبزواری ، بـی تـا: ١٣٧)، خطاناپـذیری (مـصباح ، ١٣٧٣، ج ١: ١٧٥)، تقـسیم ناپـذیری (شــیرازی ، بــی تــا: ٣٩-٣٨)، فقــدان واســطه در ادراک (جــوادی آملــی ، ١٣٧٩: ٤٥)، وحدت علم و عالم (مصباح یزدی ، ١٣٧٣، ج ١: ٢٢٠-٢١٩؛ رازی ، ١٤١٦: ٤٦؛ آشـتیانی ، ١٣٧٣: ٤٧٩؛ مطهــری ، ١٣٧٧، ج ٦: ٢٧٣ - ٢٧٢)، بــی نیــازی از آلــت و قــوه ادراکــی (طباطبـــایی ، ١٣٧٢، ج ٢: ٢٨ -٢٩؛ مطهـــری ، ١٣٧٧، ج ٦: ٢٧٣-٢٧٢)، تکیـــه گـــاه بودن برای علم حصولی (مصباح ، ١٣٧٣، ج ١: ١٧٦)، شدت و ضعف (همان : ١٧٧)، عـدم اتصاف به قواعد منطقی و مفهومی و وصف ناپذیری (خسروپناه ، بی تـا: ٣١٣-٣١٢)، علـم حصولی .
البته برخی از متفکران این نکته را گوشزد کرده اند که از عبارت های موجود، احتمـال ایهام قسم سومی برای علم حصولی غیر از تصور و تصدیق وجود دارد.
قـسم اخیـر، همـان یقین است و این نوع جـزم بیـشتر تعبیـر بـه یقـین مـی شـود.
تفاوت یقین و جزم در مـوارد ذیـل مطـرح مـی شـود: در جـزم تنهـا علـم بـه طـرف اثباتی قضیه حاصل است ، اما در یقین هم به طـرف اثبـاتی و هـم طـرف سـلبی قـضیه علم وجود دارد.
ایـن مرتبـه انکـشاف با واژه های جزم و علـم نیـز مطـرح مـی شـود کـه بیـشتر مـراد از جـزم منطقـی ، قطـع منطقی و یقین است و تعبیر بـه جـزم یـا علـم نـوعی مـسامحه اسـت .