چکیده:
حرکت نشان از اشتداد هستی موجود متحرک دارد. لذا در تفکر صدرایی، حرکت امری وجودی است، نه ماهوی، ولی به دلیل اتحاد ماهیت با وجود، حرکت به جوهر نسبت داده میشود. معنای حرکت جوهری این است که هر صورت حادث، مشتمل بر آثار و کمالات صور قبلی نیز هست و جریان حرکت به نحو «لبس بعد از لبس» است. اثبات حدوث جسمانی نفس، وحدت نفس با قوای آن و جامع اکوان ثلاثه بودن انسان، از دستآوردهای حرکت جوهری است. صدرا بر مبنای «حدوث جسمانی نفس» و «حرکت اشتدادی جوهری»، نفس انسانی را در آغاز، جسمانی میداند که با حرکت تکاملی، مادی- مثالی و سپس مثالی محض خواهد شد و سرانجام به مرتبة تجرد عقلی میرسد. نفس حقیقتی ذومراتب است که بدن، مرتبة نازلة آن است و هر فعل و انفعالی که در یک مرتبه رخ دهد، با فعل و انفعال در مراتب دیگر مرتبط است.
According to Mulla Sadra، motion is passing from potentiality to actuality gradually. He has not meant of substantial movement، the substance is moving، but the movement has been devoted to the being، not to the quiddity، because the essence unified with the being externally. According to Mulla Sadra’s philosophy all originated things are moving in a manner such as covering after covering. Approving the corporeal origination of soul، unity of the soul with its faculties and regarding human beings as the comprehensive being، is the results of substantial motion. He، on the basis of corporeal generation of the soul and substantial gradational motion، regards the human as a corporeal substance at the beginning which then can elevate from matter to quantitative ideas and then to intellectual truths. Accordingly، human souls have many gradations which the lowest is the body، so the souls are changing from one stage to the other.
خلاصه ماشینی:
"دفاع صدرا از حرکت در مقولۀ جوهر در مقابله با منکران حرکت جوهری، صدرا با پاسخ اشکالات واردشده بر حرکت جوهری (شیرازی، ١٣٨٣، ج ٣، ص ١٠٠-٩٨ و ١١٦-١١٤) با این عبارت که «الحق أن الحرکۀ کما یجوز فی الکم و الکیف یجوز فی الصور الجسمانیۀ» (همان ، ص ١٠٦) نظریۀ «حرکت جوهری» را مطرح میکند و در کتب خود، به ویژه اسفار، دلایلی بر اثبات حرکت جوهری میآورد و میکوشد اثبات کند که قول حرکت جوهری نظریه ای بدیع نیست و در قرآن و حکمای پیشین سابقه داشته است .
بر این اساس ، صدرا انسان را حقیقت واحد ذومراتبی میداند که در ذات و جوهر خود پیوسته در تحول و سیلان است و به واسطۀ این حرکت اشتدادی میتواند مراتب سه گانۀ مذکور را درنوردد و به مقام فوق تجرد برسد، و البته : «نفس تا همۀ مراتب طبیعی و نفسانی را طی نکند، وارد مرتبۀ عقلی نخواهد شد و استحقاق قرب الهی و همجواری خدای سبحان را پیدا نخواهد کرد» (همان ، ص ٢٧٤).
صدرا برخلاف جمهور حکما و فلاسفۀ مشاء، ذات و جوهر انسان را در افراد بشر یکسان نمیداند بلکه معتقد است بر اساس حرکت جوهری و ذاتی نفس (و اتحاد عاقل و معقول ) تفاوت ذاتی نفوس انسانی قطعی و ضروری است ، هرچند افراد انسان در فطرت اولی متماثل و مشترک اند، اما به حسب فطرت ثانوی متخالف الماهیۀ بوده ، در قوت و ضعف و مراتب و درجات متفاوت خواهند شد (همو، ١٣٦٣ الف ، ص ٢٦٢)."