چکیده:
مسئله توحید و بحث وحدت از مهمترین مباحث ادبیات عرفانی فارسی است. در گذشتۀ عرفان اسلامی، عارفان شاعر، از وحدت به زبان نظم سخن میگفتند. نسیمی شروانی از خلفای فضلالله حروفی از شاعران آذری زبانی است که به فارسی و عربی نیز شعر میسروده است. اشعار فراوانی در مبحث توحید عرفانی و شهود وحدت در کثرت از او در دست است که برخی در ظاهر مشعر به انسان خدایی است. در افق وحدت است که سالک همه جا حتی در وجود خود، خدا را میبیند. شهود وحدت در مسیر عرفان عملی، در عرفان نظری وحدت وجود را نتیجه میدهد. مشکل بودن تعبیر از شهودهای عرفانی ، عارفان را بر آن داشت تا از زبان نظم برای بیان مشاهدات خود استفاده کنند. گزارش عطار از شهود وحدت و تحلیل آنان از وحدت وجود در مقایسه با اشعار عمادالدین نسیمی شروانی نشان میدهد همان حقایقی را که آنان در باب وحدت در قالب های شعری بیان نمودهاند ، نسیمی نیز در قالب غزل و ترجیع بند و غیره به شیوائی تمام بیان کرده است. برخی از اشعار نسیمی که در ظاهر به انسان خدایی اشعار دارد را میتوان شطحیاتی دانست که در اثنای سلوک از سالک سرمیزند و گویای حال سکر و مقام فنای وی میباشد.
خلاصه ماشینی:
نسیمی درباره این تلازم میگوید: در عالم توحید چه پستی و چه بالا در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا در نقش وصفت نام ونشانی نتوان یافت آنجا که کند شعشعه ذات تجلا در روی تو ار ذات بود غایت کثرت وحدت بودآن لحظه که پیوست بدانجا انجام تو آغاز شد آغاز تو انجام چون دایره را نیست نشانی ز سر و پا بشناس تو خودرا و شناسایخدا شو روشن شود ای خواجه تو را سر معما (نسیمی،١٣٥٠: ٢٥٩) جای دیگر گوید: گر نبودی مظهر ذات خدا آدم کجا مستحق سجده گشتی او ز علام علیم آتش رخسار آدم بود بی روی و ریا آن که میگفت ازدرخت سبز اناالله باکلیم (نسیمی،١٣٦٣: ٢٣٢) از نظر نسیمی انسان وجه تمام نمای حق است ، نه خود حق .
نسیمی در ترجیع بندی که «روح القدسیم و اسم اعظم / روحی کـه دمیـده شـد در آدم » در آن تکرار میشود، هر چند مقامات فراوانی برای خود و امثال خود ذکر میکنـد امـا در بنـد اولـش مـی گوید: شاهنشه اعظمیم اگر چه در کشور نیستی گداییم زلفت چو دلیل ماست امروز در سایه دولت هماییم (نسیمی،١٣٥٠: ٢٢٨) این ابیات هم او را از قائل بودن به انسان خدایی تبرئه میکند و نیز احیانا نشان دهنده رسـیدن او در سیر روحیش در مراحل بالاتری، به «صحو بعد المحو» است .