چکیده:
جایگاه برجسته ی شاهنامه ی فردوسی درتکوین سازه های هویتی ایرانیان درطول بیش از هزار سال همواره بستر مناسبی برای شناخت لایه های زیرین و اعماق روح جمعی ایرانیان به شمار رفته است. از این رو غور و تعمق در این اثر پرارج، درک هر چه بهتری از نوع جهان بینی و نگرش ایرانیان در عرصه ی روابط بین الملل را ارائه م یدهد. به بیان دیگر شاید هیچ اثری به شگرفی شاهنامه ی فردوسی بازتاب دهنده ی آمال وآروزهای انسان ایرانی در مسیر پر فراز و فرود تاریخ و هستی نباشد. بر این بنیان در این مقاله تلاش گردیده است تا با پیوند میان پندارهای اسطورهای و آرایه های حماسی مندرج درشاهنامه، تجلی و به سطح آمدن استمرار گونه ی برخی رسوبات هویتی شاهنامه را در اکنونیت نگرش ایرانیان به عرصه ی روابط بین الملل با محور قرار دادن عنصر خرد در شاهنامه، مورد پردازش و خوانشی نوقرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
بر این بنیان در ایـن مقالـه تـلاش گردیـده اسـت تـا بـا پیونـد میـان پندارهای اسطورهای و آرایه های حماسی مندرج درشـاهنامه ، تجلـی و بـه سـطح آمـدن اسـتمرارگونه ی برخـی رسوبات هویتی شاهنامه را در اکنونیت نگرش ایرانیان به عرصه ی روابط بین الملل با محور قرار دادن عنصر خرد در شاهنامه ، مورد پردازش و خوانشی نوقرار گیرد.
جایی کـه عهـد عتیـق سرنوشـت و سرگذشـت قـوم یهـود را توضـیح میدهد به نظر ایشان شاهنامه ی فردوسی نیز « تاریخ تباری قوم ایرانـی » را بـاز مـی گویـد در ایـن صورت این کتاب بزرگ هم بازتابدهنده آمال انسان ایرانی میباشد و هم نشاندهنـده ی رفتـار و اعمال اوست (سخنرانی دکتر کزازی در ستایش فردوسی، شهر کتاب، ٢٥ اردیبهشت ١٣٨٧).
اوج این نرمش و خردمندی در برخورد سیاوش باتورانیان، مادام که اندیشه جنگ با ایرانیـان را در سر میپرورانند را میتوان بازجست : مرادی که درصلح گردد تمام چه باید سوی جنگ دادن لگام همه زآشتی کام مردم رواست که نابود باد آنکه او جنگ خواست امـا ماهیـت و جـنس ایـن نـرمش و پرهیـز از سـتیز، نـه بـه منزلـه ی عقـب نشـینی از رسـالت اهریمن ستیزی در شاهنامه است بلکه گونه ای عمل گرایی در نقاط و گرانیگاههای حساس تاریخ حماسی ایران زمین است و اساسا به همین جهت است که فردوسـی عنصـر خـرد را همـواره بـه انسان ایرانی گوشزد میکند تا جاییکه برخی از شاهنامه پژوهـان، اطـلاق نـام «خردنامـه »١ را بـه شاهنامه بی مسما نمیدانند.