چکیده:
امروز در ادبیات «هنر شهری» کشورمان یا اهداف آثار هنر شهری را در تأثیرات آن بر ارتقای کیفیت منظر شهر مبنای تعریف قرار میدهند و یا انواع آثار هنری حاضر در شهر را به عنوان هنر شهری قلمداد میکنند. اما نکته قابل تأمل این است که در پژوهشهای صورت گرفته مشخص نیست هنر شهری چیست؟ چگونه بر کیفیت منظر شهر اثر میگذارد؟ و آیا همه آثار هنری موجود در شهر موجد چنین کیفیاتی میشوند؟ با گسترش حضور آثار هنری در سطح شهرهای کشور و عدم موفقیت حداکثری آنها در حصول اهداف تعیینشده به نظر میرسد هنر شهری از جوهره اصلی خود فاصله گرفته و مقهور اعمال سلیقههایی شده است که گاه آنها را تا حد تزیین و بزک شهر تقلیل داده است. از این رو نه تنها حضورش در شهر هدفمند نبوده، بلکه منجر به اغتشاشاتی نیز شده است. این مقاله پیشنهاد میکند امروز برای دستیابی به اهداف مورد نظر لازم است به «هنر شهری» به عنوان یک پدیده منظرین نگریست. زیرا به دو مؤلفه شهروند (انسان) به عنوان «مخاطب هدف» که آثار هنر شهری برای او خلق میشود و «فضای جمعی» به عنوان محیط شکلگیری ادراکات و تعاملات اجتماعی و نه صرفا بستر حضور آثار وابسته است. در آخر نتیجه میگیرد در دوران معاصر، مناسبترین بستر برای هنر شهری نه هر فضای شهری و فضای عمومی که فضای جمعی است تا ضمن برقرارساختن ارتباطات اجتماعی به عنوان والاترین هدف حیات مدنی بتواند مخاطبان هدفمند را به درک آثار هنری دعوت کند و در این فراخوانندگی به کیفیات شهری مورد نظر نایل شود.