چکیده:
عبدالغنی نابلسی از شعـرای برجسته دوره انحطاط به شمار میرود که در اشعار خود شـواهد قرآنــی بسیاری به کار بسته و در به کار بردن آنها توانایی شگفت آوری از خود نشان داده است. جای جای دیـوان الحقائق و مجموع الرقائق وی آکنده از الفاظ و مفاهیم قرآنی است. گویی قرآن با روح وی عجین شده است؛ شاعر لب باز نکرده مگر اینکه گوشهای از آیات قرآنی را بیان نموده تاجایی که میتوان گفت بخش عظیمی از دیوان وی نظم آیات قرآن است چه از نظر لفظی و چه از نظر معنایی و مفاهیم عمیق قرآنی را به وضوح در دیوان خویـش جای داده است. دیوان وی حاوی اشعار الهی است، یعنی در همه جای آن به یگانگی خدا اعتراف نموده است. بـه جرات میتوان گفت همین مساله هم هدف اصلی شاعر بوده که گویی در یک بیت دیوانش نیز از این هدف خارج نشده است. به حق میتوان وی را از برجسته ترین شاعرانی به حساب آورد که در عصر انحطاط، نور قرآن در آثارشان تجلی یافته است.
خلاصه ماشینی:
"در دیوان نابلسی نیز چنین ابیاتی یافت میشود از آن جمله: اقرب من حبلنا الورید کما قال و قالته سادة قود۵1 (نزدیک تر از رگ گردن (رگ ریسمان گونه) به ماست، همچنان که او گفت و بزرگان و سران گفتند) شاعر در این بیت به شیوه گزارشی آیه شانزده سوره (ق) را در شعر خود آورده است (ونحن أقرب إلیه من حبل الورید( این شعر در خطاب به کسانی است که از خدا غفلت ورزیدند و به آنان گوشزد مینماید که شما عبد هستید و او معبود، نزدیکتر از رگ گردن به ماست، هیچ چیز بر او پوشیده نیست و او بر همه چیز آگاه است.
۷5 و اهلک الله قوم عاد بشدتی ما لهم بقاء۷6 (خداوند قوم عاد را با چنان شدتی هلاک نمود که چیزی از آنان باقی نماند) تاثیر پذیری واژگانی (قوم عاد)، تلمیحی (اشاره به داستان قوم عاد) داستان قوم عاد به منظور پند آموزی از سرنوشت اقوام زیانکار پیشین به دفعات در قرآن آمده است، در دیوان شاعر نیز به صورت مکرر مشاهده میشود، مثلا آیه شش سوره الحاقه: (وأما عاد فأهلکوا بریح صرصر عاتیة( قوم ثمود قومی بودند که در یک منطقه کوهستانی میان حجاز و شام زندگی میکردند، حضرت صالح به سوی آنها مبعوث شد؛ ولی آنها هرگز ایمان نیاوردند و به مبارزه با او برخاستند حتی از او خواستند که اگر راست میگوئی عذابی که به ما وعده میدهی فرود آور."