چکیده:
در چارچوب توجه سیاست خارجی دولت احمدی نژاد به گسترش روابط با کشورهای آسیایی در راستای سیاست نگاه به شرق، روابط با جمهوری خلق چین جایگاه ویژه ای پیدا کرد؛ اما برخلاف انتظار ایران، این روابط هیچ گاه به همکاری های فراگیر منجر نشد. این مقاله با هدف، یافتن پاسخ برای این پرسش که چرا باوجود جایگاه برجسته چین در «سیاست نگاه به شرق» ایران به ویژه در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد همکاری فراگیر میان دو کشور شکل نگرفت؟ بر این نظر است که چالش نظری ضعف تئوریک سیاست نگاه به شرق از یک سو و چالش های ساختاری یا عملی موجود در روابط تهران و پکن سبب شد تا سیاست خارجی ایران در قالب این نگاه از روابط با پکن طرفی نبندد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که تلاش برای متنوع سازی منابع دیپلماتیک، پرهیز از القای حس ناگزیری برای گسترش روابط به طرف مقابل، انسجام در تصمیم گیری، گسترش فعالیت دیپلماتیک کشور با بهره گیری از دیپلماسی چندجانبه، دوری از تاکتیک نیروی سوم و تاکید بر ایجاد توازن در روابط با غرب و شرق می تواند دستور کارهای مهم آتی سیاست خارجی کشور در روابط با چین باشد. در راستای بررسی فرضیه، بعد از توجه به واقع گر ایی تدافعی به عنوان چارچوب نظری، ابتدا جایگاه چین در سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب و به شکل ویژه دوره احمدی نژاد بررسی شده است؛ سپس با نگاهی آسیب شناختی دلایل شکل نگرفتن همکاری فراگیر از رهگذر چالش های نظری ناشی از سیاست نگاه به شرق و تاثیرات ساختاری مورد واکاوی قرار می گیرد.
In the framework of Ahmadinejad foreign policy to the Asian countries especially his look to east policy, china had highest status and influenced Iranian foreign policy but Iran-China relations never promoted to comprehensive cooperation level. This paper aims to find answers to the question that why Iran- china relations could not to improve comprehensive cooperation under Ahmadinejad? Argues theoretical Challenges related to the look to east policy and structural challenges are the main causes of the position. Some instructions such as diversification of the diplomatic resources, decision – making solidarity, attention to multiplicity of diplomacy and balancing in relations with the west and the east can improve Iran- china relations. To evaluate the hypothesis, the article have three section: theoretical framework with emphasis on defensive realism, China position in Iran s Foreign policy after Islamic Revolution in general and Ahmadinejad Presidency and evaluation of challenges toward the look east policy and structural impacts.
خلاصه ماشینی:
"1. Silkworm با وجود اینکه انتظار میرفت در نتیجه تلاش های رو به افزایش آمریکا برای تحمیل نظم یک جانبه گرایانه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی تعامل استراتژیک چین و ایران با یکدیگر بیشتر شود؛ اما در ایران با رویکارآمدن محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور و تأکید بر کاهش تنش ها با غرب در موضوعات بین المللی و به ویژه مسئله هسته ای ایران زمینه ای فراهم شد تا بار دیگر روابط با چین به اولویت اول سیاست خارجی ایران تبدیل نشود.
این گسترش روابط در حوزه های موضوعی مختلف در کنار زمینه های راهبردی میان تهران و پکن سبب شد تا در میان بسیاری از محافل به ویژه محافل رسمی، این انتظار پیش آید که در چارچوب سیاست نگاه به شرق ایران شرایط و بسترها برای همکاری فراگیر و درنهایت استراتژیک میان دو کشور فراهم شود؛ اما از سال ٢٠٠٩ به بعد و هم زمان با افزایش تنش های ایران با غرب و تأثیرگذاری برخی از رخدادها در روابط / دوجانبه و نیز مسائل بین المللی سبب شد تا صحبت از همکاری فراگیر میان تهران و پکن فقط در حد یک انتظار باقی بماند.
با طرح راهبرد نگاه به شرق در قالب جهت گیری سیاست خارجی ایران در دوره احمدینژاد این انتظار در محافل عمومی در ایران شکل گرفت که این راهبرد با توجه به زمینه های مشترک با چین میتواند به یک همکاری / فراگیر میان ایران و چین منجر شود؛ همکاریای که در پرتوی نیازهای دوجانبه زمینه ساز دستاوردهای قابل توجهی در عرصه بین المللی خواهد شد؛ اما همان گونه که اشاره شد نوع بازخورد روابط دو طرف در این زمان خلاف این انتظار را نشان داد."