چکیده:
فقه ازجمله علومی است که با تاریخچه بیش از هزار ساله، پویایی و تحول خود را در
بستر زمان حفظ کرده و پاسخگوی نیازهای جامعه بوده است.با این حال، در برهههایی از
زمان، بنا به علل و عوامل خاصی دچار وفقه و رکود نسبی گشته از سرعت رشد و بالندگی
آن کاسته شده است.در میان این عوامل، جاذبه و تأثیر شخصیت فقها، عامل مهمی به شمار
میرود که کمتر بدان توجه شده است.این مقاله به تبیین نقش این عامل در رکود نسبی و
کندی سرعت رشد و بالندگی فقه و اجتهاد در عصر«مقلده» میپردازد که شامل حدود یک صد
سال از زمان وفات شیخ طوسی(ره)تا زمان ابن ادریس حلی است.نویسنده بر این نکته تأکید
میکند که فقها در عین بهرهگیری از نظریات علمای سلف، هیچگاه نباید تحت تأثیر
نام و شهرت و عظمت مقام علمی آنان قرار گرفته، از تفکر اصولی و اجتهادی و پاسخگویی
به نیازهای جامعه در چارچوب شرایط زمان و مکان خود باز مانند؛چرا که باب اجتهاد
برای آگاهان به این فن، همواره مفتوح و هر فقیهی هر چند ماهر، فقیه زمان خود و نه
زمان آینده است.
خلاصه ماشینی:
"هر چند اجماع کاشف از قول معصوم از زمان شیخ در شمار ادله فقه وارد شد، ولی قبل از شیخ، تصویر واضحی از نحوه کاشفیت وجود نداشت؛زیرا سید و پیروان او معتقد به طریقه حس، معروف به«اجماع دخولی یا تضمنی»بودند؛یعنی وقتی فقهای شیعه بر حکمی اتفاق نظر داشته باشند، امام معصوم نیز که یکی از این علما و رئیس آنان است قطعا در میان آنان حاضر شده و رأی خود را به صورت مجتهدی مجهول الهویه بیان میکند(سید مرتضی، الذریعه، 2/605؛همو، رسائل 1/14 و 205).
الادب، جمیع الفضائل تنسب الیه، صنف فی کل فنون الاسلام، و هو المهذب للعقائد فی الاصول و الفروع، الجامع لکلمات النفس فی العلم و العمل(علامه حلی، 72) آقا بزرگ تهرانی میگوید:هنگامی که محقق حلی شرایع الاسلام را تألیف کرد فقها آن را به جای مؤلفات شیخ، محور درس و بحث و شرح خود قرار دادند و تا قبل ازآن کتاب النهایه تألیف شیخ طوسی محور بود ولی معنی این حرف این نیست که تألیفات شیخ اهمیت خود را از دست داده باشد و یا لغو شمرده شود، بلکه پیوسته اهمیت تألیفات شیخ رو به ازدیاد بود و شما در تاریخ شیعه، شخص بزرگی را که این چنین نامش در بلاد اوج گرفته باشد و دشمنانش به جلالت و عظمت او اعتراف کرده باشند نمییابید جز اینکه در مقابل عظمت شیخ، خضوع میکند و به علمیت او اعتراف میکند."