چکیده:
اسلام که مکتبی جامع و مشتمل بر آموزههای فرازمانی و فرامکانی است، به مبحث سیاست خارجی بهمنزلة موضوعی مهم و اساسی توجه دارد. تبیین معیارهای رفتاری اسلام بهطور عام و موضوع سیاست خارجی بهطور خاص در عالیترین شکل آن در آموزههای قرآن و سیرة اهل بیت تجلی دارد که در این پژوهش سیرة نظری و عملی امام سجاد علیهالسلام مبنای تحلیل و تبیین قرار میگیرد. بر این اساس و با روش توصیفی- تحلیلی، نگارندگان اصول سیاست خارجی را در آرا و آموزههای امام سجاد علیهالسلامبررسی و تجزیه و تحلیل کردهاند که بر مبنای آن و با توجه به چارچوب مفهومی طراحیشده، اصول سیاست خارجی نظیر گسترة روابط بر اساس مبانی اسلامی و انسانی؛ اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر؛ روابط حسنه، مدارا و مسالمتآمیز؛ نفی سلطهگری و سلطهپذیری؛ نفی ظلم و ظلمپذیری؛ وفاداری به عهد و پیمانها؛ دشمنشناسی و دشمنستیزی و آخرتگرایی و آرامش سیاسی در سیرة امام تحلیل و بررسی میشود.
Islam as a comprehensive school and covering som doctrine out of time and place Focuses on The issue of foreign policy as a matter of fundamental importance attention. Explain the behavioral norms of Islam in general subject of foreign policy، in particular in the most perfect expression in the teachings of the Quran and is manifested in the tradition of the household.
Accordingly with descriptive- analytical methods، the authors of the principles of foreign policy vote doctrine of Imam al study were classified and evaluated.
On this basis and according to the conceptual framework of the principles of foreign policy، such as the range of human relationships based on Islamic principles، the principle of mutual respect and non-interference in the internal affairs of each other، Amity، tolerance and non-violence، rejecting the domination of domination، oppression rejection of loyalty to the covenant treatie ، the enemy of enemies and the next conflict peace-oriented political tradition Imam analsis was examined.
خلاصه ماشینی:
چنین نگرشی طرح بحث سیاست خارجی اسلامی را تبیین می کند؛ چرا کـه اسـلام از گذشـتۀ تاریخ و به هنگام طلوع خود، همین مسلک را در تمامی حوزه های رفتـاری خـود بـه خـصوص تعامل با جوامع دیگر داشته است (أبوعید، ٢٥٧:٢٠٠٧).
در ارزیابی این نوع نگرش ، باید گفت کـه آرمـان گرایـان خـود را مکلـف بـه «انجـام دادن وظیفه » می دانند ودر میدان کنش وعمل ، تا حد ممکن پیامدهای تصمیم ها و اقدام های خویش را جدی نمی گیرند؛ از این رو نظریه ای جامع وکامل برای تحلیل سیاست خارجی نیست .
البته تفاوت موضـوع تحلیل و متغیر وابستۀ این دو نظریۀ سیاست بین الملل برای تبیین گزینه ها، انتخـاب ها،رویـه هـا ورفتارهای سیاست خارجی کشورها نیست (مقتدر، ١٤٥:١٣٧٠-١٤٨)؛ با وجود این ، در اینجا هـدف عرضه وپردازش نظریه ای است که به تحلیل انگیزه ها، تصمیم ها، کنش ها و رفتارهای خـارجی دولتـی اسـلامی مـی پـردازد؛ یعنـی تحلیـل رفتـار سیاسـت خـارجی کـه بـر حـسب مفـاهیم ، قاعده مندی ها و الگوهایی که از ساختارها وفرایندهای مشترک سیاسـتگذاری و تـصمیم گیـری خارجی نشئت می گیرد.
ستیز امام با این دشمن هم ، بر مبنای اصل سیاسی مصلحت بود؛ بنابراین با توجـه به جو خفقانی که امویان ساخته بودند و وجود زمامداران سـتمگر وجنایتکـار ومراقبـت هـای شدید آنان از امام ونیز با توجه به نبـودن یـاران باایمـان ومجاهـد وفـداکار، بـه ایـن نتیجـه می رسیم که آن بزرگوار جز مبارزة منفی و پرورش شاگردانی ممتاز ونشرآثار علمی و اخلاقی ، چـاره ای نداشـتند (موسـوی ، ١٠٤:١٣٨٨-١٠٥)؛ امـا مهـم ایـن اسـت کـه ویژگـی دشـمن شناسـی و دشمن ستیزی در حیات فکری - سیاسی ایشان موج می زند که باید در عرصۀ سیاسـت خـارجی سرلوحۀ دولت های اسلامی باشد ومهم تر اینکه دشمن ستیزی در هر زمانی شیوه ای می طلبد.