چکیده:
روایتشناسی و بهویژه مقولۀ زمان در روایت از دانشهای جدید نقد ادبی و روایی در چند دهة اخیر است. ژرار ژنت فرانسوی موفّقترین نظریهپرداز زمان روایی است که نظریۀ خویش را در سه قالب «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کردهاست. همچنین ژولیوا کریستوا نیز بر این عقیده است که میتوان زمان داستانهای روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادوارهای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادوارهای خصلتی روایی به متن میدهد. این پژوهش دو داستان کوتاه «بعد از ظهر سبز» از مصطفی مستور، داستانپرداز ایرانی و «دُومَه ود حَامِد» از طیب صالح، رماننویس نامدار سودانی را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادوارهای به روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد ادبیات تطبیقی بررسی کرده و نشان دادهاست که این دو اثر به دلیل بهکارگیری استرجاعات و پرشهای زمانی فراوان در چارچوب نظریۀ ژنت و زمانمندی خطی و یادوارهای قابل بررسی هستند، شاکلههای روایی زمان و نیز نزدیکی این دو نظریۀ در باب زمان روایی (زمانمندی یادوارهای) و دراماتیک (خطی) در دو اثر تقریباً یکی است که این جستار تقرب و همگرایی این دو داستان را به نظریۀ زمانمندی ژنت و زمانمندی یادوارهای کریستوا تبیین کردهاست، با این تفاوت که متن داستان «دُومه ود حَامِد» خصلت روایی بیشتری با این دو نظریه و به ویژه زمانمندی یادوارهای کریستوا دارد.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش دو داستان کوتاه «بعدازظهر سبز» از مصطفی مستور، داستانپرداز ایرانی و «دومه ود حامد» از طیب صالح، رماننویس نامدار سودانی را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادوارهای به روش توصیفی - تحلیلی و رویکرد ادبیات تطبیقی بررسی کرده و نشان داده است که این دو اثر به دلیل بهکارگیری استرجاعات و پرشهای زمانی فراوان در چارچوب نظریة ژنت و زمانمندی خطی و یادوارهای قابل بررسی هستند.
روش پژوهش و چارچوب نظری گسترة ادبیات داستانی امروز ایران و جهان، بهویژه ادبیات عربی، با داستانهایی مواجه است که بر اساس عنصر زمان و جایگاه ویژة آن در روایت، طراحی شدهاند، چنانکه خالقان این آثار، با کاربرد گونههای پیچیدۀ زمان، خط سیر داستان را از مسیر مستقیم خارج میکنند و به رخدادهایی میپردازند که زمان وقوع آنها با زمان متن مورد نظر برابری ندارد؛ بنابراین، جستار حاضر، عنصر زمان را در دو داستان کوتاه «بعدازظهر سبز» مصطفی مستور، داستانپرداز ایرانی و «دومه ود حامد» طیب صالح، رماننویس نامدار سودانی با رویکردی توصیفی - تحلیلی و تکیه بر نظریة ادبیات تطبیقی آمریکایی بررسی کرده و همسویی این دو اثر را بدون لحاظکردن شرط اثرپذیری یکی از دیگری نشان داده است.
» (1374: 108) در حقیقت، کریستوا معتقد است که اگر زمانمندی زنانه (تکرارگونه) بر اثر حاکم باشد، داستان را در زمرۀ داستانهای روایی قرار میدهد، زیرا همواره این داستانها از مکانی آغاز میگردد و به دور خود و به زمان گذشته و آینده و حال کشانده میشود، اما باز هم به مکان اولیة خویش بازگردانده میشود و همین تکرار و چرخش زمانمندی روایت را در داستان ایجاد میکند.