چکیده:
بخش بزرگی از درون مایه ادب کهن فارسی را گفتارهای فلسفی گونه تشکیل می دهد؛ از این میان ، اگر چه شاهنامه روایتگر اسطوره ها، افسانه ها و تاریخ یک ملّت است ؛ امّا به شیوة تحلیلی می توان بسیاری از باورهای فلسفی شاعر را از آن دریافت . در این مقاله ، بر اساس دیباچه کتاب و دیگر گفته های حکیم فردوسی در میانه داستان ها؛ به خصوص داستان سیاوش و با استفاده از رهیافت های واژگانی، معنایی و به کمک تفسیر فلسفی، موضوع «گمان » از نگاه فردوسی تحلیل می شود. نتایج نشان می دهد که مقوله گمان از اجزاء جدانشدنی حوزة معرفت شناسی فردوسی است ؛ به این سبب ، وی در ضمن داستان ها، برای رسیدن به یقین از گذرگاه گمان به شکلی روشمند عبور کرده است و با ملایمت در این مسیر گام می نهد و از شک گرایی افراطی فاصله می گیرد. فردوسی پیش از رواج شکّاکیّت در سده های شانزدهم و هفدهم میلادی، نگاه فلسفی به مسئله شک و مراحل ، مراتب ، شیوه ، انواع ، اصول ، اهداف آن و یقین و... داشته است ؛ ولیکن به صورت نظریه ای مدوّن دیده نمی شود.
خلاصه ماشینی:
"از شیوه های آزمودن ، فریب های کلامی با نگفتن حقیقت یا تغییر آن است : یکی آزمون را بدو گفت شاه که من کهتری ام ز ایران سپاه (ب ١٠٦١/٩٢٠/٢) غالب آزمون ها به صورت های مختلف عملی از طریق استفاده از نامه های رمزی جهت سنجش دانش ، کسب تجربۀ مستقیم ، مبارزة تن به تن و گذر از آتش است : بدو گفت شاه این نشاید بدن مگر کازمون را بباید شدن ببر نامۀ من بر رای هند نگر تا که باشد بت آرای هند (ب ٣٣٩٨/٧٥٥/٢-٣٣٩٧) جوانان داننده و با گهر نگیرند بی آزمایش هنر (ب ٣٣٨٦/١٠١٢/٢) چنین گفت کای نیک دل مهتران جهاندیده و کارکرده سران به شاهی مرا این نخستین سرست جز از آزمایش نه اندر خورست (ب ٤٨٤/٨٩٨/٢-٤٨٣) دگر آن که گوید گوا کیست راست که جان و خرد بر گوا بر گواست به از آزمایش نباشد گوا گوای سخنگوی و فرمانروا (ب ٤٤١١/٧٩٥/٢-٤٤١٠) سیاوخش را داد و کردش امید ز خوبی بدادش فراوان نوید چنین هفت سالش همی آزمود به هر کار جز پاک زاده نبود (ب ٣٠٨/١/ ١٢٧) فواید شک : از نظر فردوسی اگر نمی توان به کل دانش هستی رسید؛ اما با رسیدن به یقین دربارة حقایقی هر چند اندک، می توان خود را از آسیب ها رهاند: سخن هر چه گویم همه گفته اند بر باغ دانش همه رفته اند اگر بر درخت برومند جای نیابم که از بر شدن نیست رای توانم مگر پایگه ساختن بر شاخ آن سرو سایه فکن کسی کو شود زیر نخل بلند همان سایه زو بازدارد گزند (ب ١١/٥/١-١٠٨) کیکاوس پس از گذراندن مراحل تردید و آشفتگی حاصل از آن ، در نهایت به آرامش می رسد: بدایوان خرامید و بنشست شاد کلاه کیانی به سر بر نهاد می آورد و رامشگران را بخواند همه کام ها با سیاوش براند سه روز اندر آن سور می درکشید نبد بر در گنج بند و کلید (ب ٥٢٠/٣٢٣/١-٥١٨) پس از فواید شک ، تقلیل آسیب ها و رسیدن به آرامش نسبی است ."