چکیده:
در آغاز دهه هفتاد میلادی رویکردی خاص در الهیات باب شد به نام "الهیات روایی"، که در پی آن بود تا مفهوم داستان و نیز موضوع نوع بشر را به عنوان موجودی داستان گو به موضوع محوری اندیشه پردازی های الهیاتی تبدیل کند. ویژگی اساسی الهیات روایی توجه خاصی است که به روایت و داستان های مرتبط با الهیات مسیحی و نقش آنها در زندگی مومنان دارد.روایت به عنوان نوع خاصی از ساختار متنی با کیفیت های پی در پی داستان مانند خود بازتاب ادعاهای دینی و بیان ایمان مسیحی است . پیروان این مکتب همانند دیگر جنبش های الهیاتی معاصر، اندیشه پردازی های خود را با سوال از شرایط انسان بودن در جهان ، آغاز و کلید پاسخ به آن را در توجه به روایت و داستان میدانند. استدلال آنان این است که تجربه بشر ضرورتا دارای شکل روایتی است . و در نتیجه می توان آن را در شکل یک روایت درک کرد. متآلهان این مکتب تاکید میکردند که وظیفه الهیات پرداختن به روایت و اندیشه پردازی نظام مند در مورد آن است . امروزه توجه و علاقه جدید به روایت بخاطر جایگاه آن در انجیل و ماهیت تاریخی ایمان مسیحی افزایش یافته است . مدتهای مدید، بحث روایت بوسیله الهیات نظام مندی که آنرا به سطح یک موضوع نمایشی تقلیل می داد، مورد غفلت قرار می گرفت و از طریق یک نگرش برون زای تاریخی گری بهائی به آن نمی داد و بر مغایرت آن با واقعیت ها پای می فشرد. بر پایه این نقطه نظرها، متن ها به لایه های، منابع ویرایش شده ، فرم های ادبی ساده و دارندگان ایده هائی تقسیم می شدند که تاریخ از روی آنها ساخته می شد.
خلاصه ماشینی:
ویژگی اساسی الهیات روایی توجه خاصی است که به روایت و داستان های مرتبط با الهیات مسیحی و نقش آنها در زندگی مومنان دارد.
روایت به عنوان نوع خاصی از ساختار متنی با کیفیت های پی در پی داستان مانند خود بازتاب ادعاهای دینی و بیان ایمان مسیحی است .
داستان ، روایت ، الهیات روایی، کتاب مقدس ، عقلانیت ، معرفت شناسی 86 مقدمه منطق زندگی بشر پیش از آن که بر اساس رابطه ی علی و معلولی باشد، منطق داستانی است .
اساس الهیات روایی این ملاحظه است که کتاب مقدس ، به همان اندازه که در مسایل اعتقادی یا الهیاتی اظهار نظر می کند، داستان هایی درباره خدا بازگو میکند.
(استیور دان ، ص ٢٤٣) الهیات روایی که در پایان دوران مدرنیته و اوایل پست مدرنیسم پدید آمد؛ تحولی بزرگ درعرصه الهیات تلقی می شود این الهیات در پی آن است تا مفهوم داستان و نیز موضوع نوع بشر را به عنوان موجودی داستان گو به موضوع محوری اندیشه پردازیهای الهیاتی تبدیل کند.
(آلیستر مک گراث ،ص ٣٢٣-٣٢٢) الهیات روایی مانند دیگر جنبش های الهیاتی معاصر اندیشه پردازی های خود را با این سوال آغاز میکند که انسان بودن در جهان مستلزم چه شرایطی است ؟ از نظرآنان کلید پاسخ به این سوال درتوجه به روایت و داستان است .
بنابراین الهیات روایی پیامد تشدید بحرانی است که در نظریه پردازی های 89 الهیاتی و مباحث مربوط به نقش و عملکرد کتاب مقدس وجود داشت و ویژگی بارز دوران مدرن محسوب می شود.