چکیده:
هدف اين پژوهش، بررسي تاثير اميددرمانگري اسلامي بر بهزيستي فاعلي زنان مبتلا به ام اس و مقايسه تاثير آن، با اميددرمانگري اسنايدر بود. براي مقايسه دو سبك درمان، پژوهش آزمايشي سه گروهي با پيش آزمون، پس آزمون و پيگيري به كار گرفته شد: گروه آزمايش اميددرمانگري اسلامي؛ گروه آزمايش اميددرمانگري اسنايدر؛ گروه گواه. جامعه آماري افراد مبتلا به ام اس در انجمن ام اس قم بودند. تعداد شركت كنندگان هر گروه 12 نفر بود و مداخله در 8 جلسه هفتگي 120 دقيقه اي صورت گرفت. متغير وابسته بهزيستي فاعلي بود كه با استفاده از دو مقياس شادكامي و رضايت از زندگي، در سه مرحله بررسي گرديد. تحليل آماري نشان داد كه هر دو روش درماني، به طور معنادار (05/0 >P ) بهزيستي فاعلي بيماران مبتلا به ام اس را افزايش داده اند، اما تفاوت معناداري ميان دو روش درمانگري يافت نشد. نتايج اين پژوهش نشان داد كه با استفاده از اميددرمانگري اسلامي، مي توان نتايجي قابل مقايسه با اميددرمانگري اسنايدر انتظار داشت.
The present paper aims at analyzing the effectiveness of Islamic hope therapy on the subjective well-being of the women with MS and compering its effectiveness with Snyder hope therapy. In order to compare the two treatments، the experimental research of three groups through pre-test، post-test and follow-up has been conducted; Islamic hope therapy experimental group; Snyder hope therapy experimental group and control group. The statistical population is the people with MS of MS society of Qom. Each group consisting of 12 people attended 8 sessions every week and each session lasted 120 minutes. The dependent variable was the subjective well-being which was assessed in three stages by using two scales: happiness scale and life satisfaction scale. The statistical analysis shows that the both treatments have significantly (P<0/05) promoted the limits of subjective well-being of the people with MS، and no significant difference was found between the two treatments. The findings show that applying the Islamic hope therapy we can expect the same results as those of Snyder hope therapy.
خلاصه ماشینی:
"یکی از این درمانهای روانشناختی گروهی اخیر، که برای بیماریهای مزمن، مانند سرطان (داگلبی (Duggleby) و همکاران، 2007)، فشار خون اساسی (ستودهاصل و همکاران، 1389)، اچ آی وی مثبت (قزلسفلو و اثباتی، 1390)، اسکیزوفرنی (باکلند (Buckland)، 2010) و از جمله ام اس (نظامدوست سدهی، 1391، ص 1؛ عابدینی، 1395؛ بهرامیان و همکاران، 1393؛ رسولی و همکاران، 1392) استفاده شده و تأثیر مثبت آن تأیید گردیده است، امیددرمانگری مبتنی بر نظریه اسنایدر و لوپز (Snyder & Lopez) (2007) است.
ازآنجاکه برای مقایسه دو نوع مداخله، نیاز به بررسی شاخصهای پیامد درمان است و بیماران مبتلا به ام اس، از مشکلاتی در زمینه شادکامی و رضایت از زندگی رنج میبرند و همچنین با توجه به رابطه مستقیم امیدواری و بهزیستی فاعلی، مسئله این پژوهش، این است که آیا اجرای پروتکل امیددرمانگری اسلامی در بیماران مبتلا به ام اس، به افزایش بهزیستی فاعلی این بیماران کمک میکند؟ کدام یک از دو الگوی درمانی اسلامی یا مبتنی بر نظریه اسنایدر تأثیر بیشتری بر بهزیستی فاعلی بیماران مبتلا به ام اس دارد؟ روش پژوهش روش تحقیق در این طرح، از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری سه گروهی بود: یک گروه گواه و دو گروه آزمایش.
تحلیل کوواریانس برای اثرهای درمان بر شادکامی در پیگیری منبع تغییر مجموع مجذورات df میانگین مجذورات نسبت F P η همپراش 43/185 1 43/185 81/18 000/0 38/0 اثر اصلی (درمان) 30/94 2 15/47 78/4 02/0 24/0 خطای باقیمانده 65/295 32 85/9 کل 11412 36 با توجه به نتایج جدول 12 (05/0 > P ،78/4 =) 2 ،32F()، تفاوت گروهها در مرحله پیگیری همچنان معنادار بوده و بیانگر پایداری تأثیرات مداخله بر بهزیستی فاعلی بیماران مبتلا به ام اس است."