چکیده:
تاریخ معاصر ایران صحنه وقوع جنبش هایی بوده که در دوره هاي زمانی مختلف با ایجاد شرایط و بسترهاي لازم و در پاسخ به بحران و محرومیتی به وجود آمده و هر یک کامیابی ها و ناکامی هایی داشته اند. جنبش ملی شدن صنعت نفت
ایران هم از جمله این جنبش ها بود که در سال هاي آغازین جنگ سرد و در پاسخ به منازعه نفتی ایران و انگلستان به وجود آمد و با بسیج عمومی مردم توانست دست بیگانگان را از صنعت نفت و مداخلات سیاسی کوتاه و متعاقب آن با به
قدرت رساندن دکتر مصدق در دوران فترت سیاست، حکومتی ملی ایجاد کند. اما این حکومت ملی دیرپا نبود و با وقوع کودتا به عمر آن خاتمه داده شد. پیروزي و ناکامی جنبش ها به مجموعه عوامل عینی و ذهنی وابسته است. از جمله
عواملی چون: رهبري، سازماندهی و بسیج مردمی، ایدئولوژي، ساختارهاي سیاسی، وضعیت اقتصادي و تاثیرپذیري هاي خارجی. یکی از مهم ترین متغیرها نقش رهبري جنبش ها است. جنبش ملی شدن در سطح کلان توسط دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و در سطوح دیگر توسط رهبران به گروه ها و احزاب سیاسی رهبري می شد. این مقاله می کوشد تا با تمرکز بر نقش رهبري دکتر مصدق به بررسی زمینه هاي ناکامی جنبش ملی شدن صنعت نفت بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران هم از جمله این جنبشها بود که در سالهای آغازین جنگ سرد و در پاسخ به منازعه نفتی ایران و انگلستان بهوجود آمد و با بسیج عمومی مردم توانست دست بیگانگان را از صنعت نفت و مداخلات سیاسی کوتاه و متعاقب آن با به قدرت رساندن دکتر مصدق در دوران فترت سیاست، حکومتی ملی ایجاد کند.
در هر صورت تصویب لایحه تمدید اختیارات تبعات دیگری برای مصدق داشت و آن این بود که مخالفان بهدنبال برکناری و سرنگونی دولت وی برآمدند و در مواردی به اقداماتی در این زمینه دست زدند: 2ـ1ـ1- همراهی در نهم اسفند در حادثه نهم اسفند که ظاهرا توطئهای بر علیه مصدق و رودرو قرار دادن او با شاه بود، کاشانی همراه با علمای سلطنتطلب در این روز به مخالفت با سفرشاه پرداخت و پس از انصراف شاه از سفر، مردم را به رفتن بهسوی خانه مصدق تحریک کرد.
دلیل دوم این بود که دولت قطعا موقعیت خود را در میان نمایندگان از دست داده بود و مصدق بیم داشت که در صورت استیضاح، مجلس رأی به عدم کفایت دولت داده و او را ساقط کند و این مسئله نهتنها پایان کار نهضت ملی، بلکه آغاز یک دیکتاتوری و سلطه انگلستان بر نفت بود (کاتوزیان، 1378: 339).
عواملی همچون دوری از واقعبینی سیاسی در ارزیابی شرایط، برداشت خطا از ساختار قدرت در ایران، برآوردهای اشتباه در مسئله نفت بهدلیل نداشتن اطلاعات کافی از بازار جهانی نفت، عدم توفیق در حفظ ائتلاف با یاران خود و شکست اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بهخاطر حل نشدن بحران نفتی با غرب، در کنار توطئه قدرتهای خارجی و عمال داخلی در نهایت به سقوط دولت او منجر شد."