چکیده:
همان طور که می دانید بنابر تفسیر منطبق با سهروردی نور رمز و نمادی است از آگاهی و خودآگاهی، برای همین علم، مدار فلسفه ی سهروردی است. متن پیش رو بررسی مشاهده و یا شهود در حکمت اشراق یعنی علم حضوری است. در این جا بررسی می شود که طبق نظر سهروردی حقیقت ادراک، در مراتب مختلف ادراک ظاهری و باطنی، شهودی است. و مشاهده و مکاشفه در عالی ترین رتبه تعقل به مشاهده و مکاشفه ی قبلی و همچنین معرفت فوق ادراک عقلی است. و حقیقت معرفت اشراقی نیز در این مرحله از شناخت
شهودی عقل تحقق می یابد و به ظهور می رسد. طبق نظر سهروردی مکاشفه ظهور شی است برای قلب، به نحوی که شک و ریب در آن باقی نماند و یا
حصول امر عقلی به ابهام دفعی بدون تفکر و طلب یا بین یقظه و نوم و یا رفع حجب در امور متعلق به آخرت او مشاهده را اخص از مکاشفه می داند. به عبارتی کشف عبارت است از حصول علم برای نفس از طریق فکر، حدس یا سانح غیبی، متعلق این علم که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده رخ خواهد داد امری
جزئی است. اما مشاهده اخص از مکاشفه است و اشراق انوار است که منجر به یقین می شود و منازعه وهم را منقطع می سازد.
خلاصه ماشینی:
به عبارتيکشف عبارت است ازحصول علم براينفس از طريق فکر،حدس ياسانح غيبي،متعلق اين علم که درگذشته اتفاق افتاده يادرآينده رخ خواهددادامري جزئياست .
شهودلامکان فرآيندياست که ازطريق آن اطلاعات ضمنيکه گاهيخارج ازفرآيندادراکيهستندبه وسيله سيستم هايروان تنيبه عنوان دانش قطعييا احساسيدرباره کليت چيزيکه دوراست ياهنوزرخ نداده است احساس وادراک ميشود(لاپيرا وگيلين ،٢٠٠٦).
شهود و مراحل آن از منظر سهروردي هم چنان که ابصار،اشراق نفس است برامرمرئيواضافه اشراقيه به آن است وعبارت است ازمشاهده حضورياشراقيکه همان رويت حقيقياست .
آن هاميگويندرويت به خروج شعاع نيست بلکه به انطباع صورت مرئي(شي)دررطوبت جلديه وشبکيه است .
نظرسوم :متعلق به قائلان به انطباع است که اين هامعتقدندنفس استدلال ميکندکه صورت مرئي کوچک ترازمقدارصورت اصليشياست وخواستندتامشکل انطباع کثيردرصغيررارفع کنند.
اين نظريه هم به دليل اينکه رويت مقدارکبيربه مشاهده است نه به استدلال ازنظرسهرورديردميشود.
باصر هنگام ديدن مبصر به دو طريق عمل ميکند: ١-مشاهده ٢-اشراق ومشاهده واشراق زمانيصورت ميگيردکه مانعيميان باصرومبصرنباشد(مجموعه مصنفات ، ج ٢،حکمه الاشراق ،ص ١٥٠،ص ١٣٤وص ١٣٥).
حقيقت رويت و ابصار: ابصار،اشراق نفس برامرمرئيواضافه اشراقيه به آن است وعبارت است ازمشاهده حضوريوبه عبارتي همان حقيقت رويت درجميع قواينباتيوحيوانياست که به نورمدبره بازميگردد.
اوميگويد:ايشان درهنگام تجردوخلع بدن ،ادراکعالم نوريکردندودراين هنگام به حس صحيح ميدانستندکه اين نفوس منطبع درقوايبدنيه نيست وهنگام رجوع به بدن بعينه آن مشاهدات باقياست .
در جاييعالم مثال رابه صحراييتشبيه شده است که سهرورديعقل راکه ازعالم عقل به عالم مثال تنزل کرده ،درصورت شخص سرخ رويوسرخ مويمشاهده ميکند.
آموزش معنويمرشدوپيرنورانينيزدرعالم مثال واقع ميشودودراين عالم است که قهرمان داستان هاي رمزيسهرورديباعقل فعال (فرشته حکمت )هم سخن ميگرددوازآموزه هاياوبهره مندميشود.