چکیده:
اين تحقيق باهدف "رویکرد افتراقی، تدریس بر اساس تفاوتهای فردی و تأثیر آن در افزایش سطح یادگیری دروس ریاضی و علوم دانش آموزان دوره راهنمایی تحصیلی" انجام گرفته است. روش این تحقیق روش شبه آزمایشی یا مطالعات نیمه آزمایشی است. این روش شامل يك گروه آزمايش و يك گروه كنترل است که در تحقیق حاضر براي گروه آزمايش یادگیری به صورت افتراقی بوده اما براي گروه كنترل به همان شيوه سنتی آموزش داده شد. دانشآموزان مقطع راهنمایی مدارس شهر تهران جامعه آماری ما را تشکیل میدهند. روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای می باشد که تعداد کل حجم نمونه 600 نفر است. جهت بررسي رابطه بين متغيرها و بررسي فرضيهها از آزمون t و خی دو و همچنين از ضريب همبستگي فی استفاده شده است. میانگین نمره ریاضی در سال اول راهنمایی در گروه کنترل و گواه قبل از انجام آموزش افتراقی برابر 12/9 است و میانگین نمره علوم در گروه کنترل 13/04 و در گروه گواه 13/2 است. در نتیجه می توان گفت نمره ریاضی و علوم گروه کنترل و گروه گواه قبل از آموزش به شیوه افتراقی به دانشآموزان گروه گواه، تفاوتی با هم ندارند. در سال دوم راهنمایی به گروه گواه آموزش به شیوه افتراقی داده شد و میانگین نمره ریاضی دانشآموزانی که به شیوه افتراقی آموزش ندیدهاند 12/7 و دانشآموزانی که به این شیوه آموزش دیدهاند 15/5 شد و همچنین میانگین نمره ریاضی همان دانشآموزان در سال سوم راهنمایی که به شیوه افتراقی آموزش ندیدهاند 12/2 و کسانی که به این شیوه آموزش دیدهاند 16/02 بود. در نتیجه می توان گفت نمره ریاضی دانشآموزانی که به شیوه افتراقی آموزش دیدهاند بیشتر از دانشآموزانی است که به این شیوه آموزش ندیدهاند. همانطور که نتایج نشان داد دانشآموزانی که در سال دوم و سوم راهنمایی تحت آموزش افتراقی بوده اند نمرات بیشتری در درس ریاضی نسبت به دانشآموزانی که تحت این آموزش نبودهاند کسب کردند همچنین نمرات ریاضی دانشآموزان در سال سوم نیز بیشتر از سال دوم است. در ادامه بررسیها مشخص شد که میانگین نمره علوم دانشآموزان در سال دوم راهنمایی که به شیوه افتراقی آموزش ندیدهاند 12/7 و دانشآموزانی که به این شیوه آموزش دیدهاند 16/4 است و میانگین نمره علوم همان دانشآموزان در سال سوم راهنمایی که به شیوه افتراقی آموزش ندیدهاند 12/5و دانشآموزانی که به این شیوه آموزش دیدهاند 16/9 بود. در نتیجه می توان گفت نمره علوم دانشآموزانی که به شیوه افتراقی آموزش دیدهاند بیشتر از دانشآموزانی است که به این شیوه آموزش ندیدهاند همانطور که نتایج نشان داد دانشآموزانی که در سال دوم و سوم راهنمایی تحت آموزش افتراقی بودهاند نمرات بیشتری در درس علوم نسبت به دانشآموزانی که تحت این آموزش نبودهاند کسب کردند همچنین نمرات علوم دانشآموزان در سال سوم نیز بیشتر از سال دوم است این نتایج نشان داد که آموزش به شیوه افتراقی تأثیر فراوانی در یادگیری دانشآموزان در درس ریاضی و علوم داشته است.
خلاصه ماشینی:
"معلم آگاه ، در فعالیتهای آموزشی و پرورشی ابتدا زمینه ها و تجارب گذشته شاگرد را بررسی می کند و توان او را برای درک و فهم مسأله جدید می سنجد، و مفاهیم جدید را با توجـه بـه سـطح دانـش او ارائـه می دهد؛ مثلا اگر معلم ریاضی در تدریس مفهوم تازه ، زمینه های قبلی شاگردان را به دسـت فراموشـی بسـپارد و آمـوزش خـود را بدون توجه به اطلاعات و دانش قبلی آنان در این زمینه آغاز کند، هرگز موفق نخواهد بود؛ البته ممکن است در اینجا این سؤال مطرح شود که با توجه به اینکه تجارب گذشته شاگردان یک کلاس به دلیل تفاوت در شـکوفایی اسـتعداد، محـیط خـانواده و سـطح تربیـت والدین یکسان نیست ، چگونه ممکن است معلم روش تدریس خود را متناسب با تجارب همه شاگردان انتخاب کند.
چون میزان سطح معناداری از ٠/٠١کمتر است لذا فرضیه دوم با ٩٩ درصد اطمینان و یک درصد خطا تأیید می شود جدول( ١١) :جدول توصیفی مقایسه میانگین نمره علوم افراد تحت آموزش به شیوه افتراقی و روش عادی در سال سوم راهنمایی نوع تدریس تعداد میانگین انحراف معیار آموزش ندیده 300 12/59 2/561 آموزش دیده 300 16/96 1/676 جدول بالا نشان می دهد میانگین نمره علوم دانش آموزان سال سوم راهنمایی که به شیوه افتراقی آموزش ندیده اند ١٢/٥ و دانش آموزانی که به این شیوه آموزش دیده اند ١٦/٩ است .
نتیجه گیری این پژوهش با هدف بررسی "رویکرد افتراقی ، تدریس بر اساس تفاوتهای فردی و تأثیر آن در افزایش سطح یادگیری دروس ریاضی و علوم و انتخاب رشته دانش آموزان دوره راهنمایی تحصیلی " از سال ١٣٨٧ انجام گرفته است ، که نتایج حاصل از آن به شرح زیر است : میانگین نمرات دروس ریاضی و علوم در سال اول راهنمایی در دو گروه کنترل و گواه قبل از آموزش به شیوه ی افتراقی نشانگرآن است که هیچ تفاوت معناداری بین نمرات ریاضی و علوم این دو گروه وجود ندارد."