چکیده:
اندیشه سیاسی ایران زمین را می توان به دو دوره قدیم و جدید تقسیم کرد. دوره جدید اندیشه سیاسی ایران که به لحاظ زمانی به ١٥٠ سال پیش باز می گردد. طی این دوره ١٥٠ ساله ، اندیشه سیاسی جدید ایران ، شاهد سه دوره بوده است : یکم : اندیشه سیاسی پیش رفت گرا، که با آشنایی ایرانیان از غرب آغاز شده و تا جنگ جهانی دوم به طول می انجامد. دغدغه اصلی اندیشه سیاسی این دوره جبران عقب ماندگی سیاسی و رسیدن به پیش رفت از طریق قانون خواهی و تاسیس حکومت مشروطه است . دوم : اندیشه سیاسی هویت گراست که از جنگ دوم جهانی آغاز و تاکنون ادامه دارد. دغدغه اصلی این اندیشه ، ترسیم هویت ایرانی به طور عام و هویت سیاسی به طور خاص است . سوم : اندیشه سیاسی معاصر که بر مسئله سنت و تجدد و تلفیق این دو به صورتی آکادمیک تمرکز کرده است . این اندیشه ، از دهه ١٣٧٠ به وسیله گروهی از روشن فکران ایرانی بپا شده است . مقاله حاضر درصدد شناسایی این اندیشه سیاسی جدید است .
خلاصه ماشینی:
رامین جهانبگلو اصول توجیه گر پیدایش نوع جدیدی از اندیشه سیاسی به وسیله این روشن فکران را، که او آن ها را روشن فکران گفت وگویی ٢ می نامد، در سه اصل خلاصه می کند: یکم : ما ایرانیان در صورتی که فرهنگ های دیگر را شناسایی نکنیم ، یا خود را در موقعیت قرن ٢١ قرار ندهیم فرهنگ خود را نیز از دست خواهیم داد و در جهان به هم پیوسته کنونی منزوی خواهیم شد؛ دوم : فرایند مدرن شدن با وجه ابزاری (شرط لازم ) آغاز می شود، اما تا زمانی که فضای اندیشه انتقادی به عنوان وجه اصلی مدرنیته در ایران گشوده نشود (شرط کافی ) کامل نمی گردد؛ سوم : برای بومی بودن در جهان امروز باید جهانی بود؛ یعنی باید نخست یک فکر جهانی داشت (جهانبگلو؛ ١٣٨٣: ٢٦٧-٢٧٣).
پروژه های سیاسی اندیشه معاصر تأکید می کنند که مسئله جامعه کنونی ایران این است که برای معاصر شدن نمی تواند میان بر بزند و اگر بخواهد جهانی فکر کند باید همه لغزش ها و بحران های مدرنیته را که پسا مدرن ها روی آن انگشت می گذارند مورد توجه قرار بدهد.
به ویژه توجهی که آشوری به مسئله چالش زبانی در شرایط حاضر می دهد بسیار اساسی است ، اما به نظر می رسد که نقد ریشه ای تری بر اندیشه سیاسی معاصر از منظر هرمنوتیک ژرفا وارد است و آن این که وضعیت معاصر و شیوه بودن جامعه ایران به گونه ای است که ابزار شناخت سنت و تجدد وجود ندارد تا چه رسد که امکان برقراری گفت وگو میان آن ها.