چکیده:
هدف از اين پژوهش بررسي رابطه يادگيري سازماني و خودكارآمدي مسيرشغلي با اشتياق كاري مديران در شركت سهامي ذوب آهن اصفهان بود. روش پژوهش توصيفي و از نوع همبستگي و جامعه آماري پژوهش شامل تمامي مديران شركت سهامي ذوب آهن اصفهان بود كه تعداد آنها 75 نفر و حجم نمونه 62 نفر تعيين گرديد. ابزارهاي جمع آوري داده ها در اين پژوهش شامل پرسشنامه هاي، يادگيري سازماني گومژ و همكاران (2005)، پرسشنامه خودكارآمدي مسيرشغلي بتز(2004) و پرسشنامه اشتياق كاري شوفلي و همكاران (2006) بوده كه روايي محتوايي هر سه پرسشنامه به وسيله اساتيد متخصص علوم تربيتي، روان شناسي و مديريت مورد تاييد قرار گرفت و ضريب پايايي پرسشنامه ها به ترتيب 92/0، 93/0 و95/0بدست آمد. در اين پژوهش از آزمون-هاي ضريب همبستگي پيرسون، تحليل واريانس چندگانه، رگرسيون گام به گام و تحليل مسير استفاده شده است. بر اساس يافته هاي پژوهش رابطه معني داري بين يادگيري سازماني (32/0═ r) و اشتياق كاري مديران وجود دارد. هم چنين، رابطه اي معني دار بين يادگيري سازماني با خود كارآمدي مسير شغلي (36/0═ r) ديده شده است. نتايج رگرسيون چند متغيره نشان داد كه اشتياق كاري مستقيما تحت تاثير يادگيري سازماني (68/0═ β) است.
خلاصه ماشینی:
"نظر به نتایج بدست آمده مبنی بر وجود ارتباط بین یادگیری سازمانی و خود کارآمدی مسیر شغلی با اشتیاق کاری مدیران در شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان پیشنهادهای زیر ارائه می شود: تعریف پروژه های پژوهشی مشترک بین بخش های اجرایی بمنظور ارتقای گفتمان آموزش و پژوهش ، ایجاد شبکه های یادگیری و پژوهش های اینترنتی یا قطب های علمی بین رشته ای بمنظور تسهیم دانش و تجارب بین بخش های گوناگون شرکت ، برگزاری جلسه های هم اندیشی مدیران بمنظور آگاهی از مشکلات و مسائل بخش های گوناگون شرکت و تشریک مساعی جهت حل آن ها، پیگیری مدیریت استراتژیک و مشارکتی در جهت پیشبرد فعالیت های پژوهشی ، آموزشی ، خدماتی ، ایجاد مرکز هم اندیشی با حضور دست اندرکاران ذی ربط در حوزه پژوهش ، آموزش و بازار، برای ارتقای یادگیری فردی ، گروهی و سازمانی ، استقرار سیستم پاداش دهی به تصمیم گیری های مشترک ، عملکردهای تیمی و گروهی ، پژوهشی و آموزشی ، برگزاری کنفرانس ، سمینار و جلسه های هم اندیشی و انتشار خبرنامه داخلی مدیران در ارتباط با عملکرد واحدهای گوناگون به طور منظم و ماهانه بمنظور ارتقای یادگیری سازمانی و آگاهی واحدها از مشکلات ، مسائل و چگونگی عملکرد یک دیگر، بازنگری مداوم سرفصل های آموزشی مدیران و ارزیابی فعالیت های پژوهشی مطالعاتی و پیوند آن با فعالیت های اجرایی آنان به گونه مستمر، ایجاد فرهنگ و جوی باز، همکارانه ، مشارکت آمیز و خود تنظیم کننده در درون خود، هم نوایی و سازگاری با نیازهای محیطی و پاسخگو بودن در برابر مسائل و مشکلات جامعه حاضر ( توجه به تقاضا محوری به جای عرضه محوری )، تشویق ایده های خلاق ، روش های جدید کار و فعالیت کارکنان و گفتگو با آنان در مورد برنامه های کاری جدید و برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت ویژه مدیران سطوح ارشد جهت تغییر دیدگاه مدیران از بخشی نگری به جامع نگری ."