چکیده:
نگارگري از زمره هنرهاي سنتي است كه زبان و بيان آن از ويژگيهاي منحصر به خود تبعيت مي كند. بسياري از پژوهشگران از يكسو با ديدگاه هاي مختلف كه اغلب دنباله رو رويكردهاي سنت گرايي و عرفاني هستند، به مطالعه فراواقعيت هاي آن پرداخته و از سوي ديگر برخي محققان به دليل فقدان آثار به جامانده از دوره هاي پيشين در حوزه هاي مختلف از جمله معماري، باغ سازي، شهرسازي، هنر و فرهنگ به آن روي آورد ه اند و از خلال خوانش آنها به ويژگيهاي سبكي اين حوزهها در هر دوره پي مي برند. به گواه ادبيات و تاريخ معماري ايران، پنجره به عنوان يك عنصر عملكردي از همان ابتداي تاريخ سكونت در معماري ايران باستان و دوران اسامي حضوري پررنگ داشته، به طوري كه نقش نوررساني و تهويه هواي داخل ابنيه را عهده دار بوده است. در دوران صفوي پنجره به عنوان گون هاي مشبك و پرده دار مطرح مي شود كه امكان ديدن، بدون ديده شدن را فراهم مي سازد. اين گونه جديد به افراد به ويژه بانوان دوره صفوي اجازه م يداد به رغم منع حضور مستقيم در مراسم، جشن ها و ديگر رويدادها، امكان مشاركت و مشاهده بدون خدشه دارشدن خلوت و آسايش شان را داشته باشند كه به خوبي با اصل محرميت فرهنگ ايراني اسلامي نيز مطابقت داشت. با مطالعه نگاره هاي دوره صفوي به عنوان نقطه عطف نگارگري ايران، به نظر مي رسد پنجره از يك عنصر كالبدي صرف كه تنها وظيفه نوررساني را برعهده دارد فراتر رفته و به واسطه برقراري تعامل انسان با محيط تبديل به عنصري منظرين مي شود؛ به طوري كه نگارگر هوشمندانه از پنجره براي جاي گذاري شخصيت ها و تعامل با فضاي درون و بيرون بهره مي گيرد. اين مقاله با پذيرش فرض منظرين بودن عنصر پنجره ادعا ميكند زيبايي شناسي آن در نگاره هاي دوره صفوي همچون ديگر پديدههاي منظرين شهري از سه مولفه عملكردي، هويتي و زيبايي به طور هم زمان تبعيت ميكند و ميتوان گفت زبان و بيان زيبايي شناسي پنجره در نگارگري دوران صفوي، زبان و بياني منظرين است.