چکیده:
هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسي تاثير 10 هفته استفاده از روشهاي تعادل منفي انرژي همراه با رژيم غذايي پرچرب بر اندازه آديپوسيت و سطوح آديپونكتين در نواحي مختلف حفره شكمي و متغيرهاي قندي و ليپيدي و مقاومت به انسولين در موش هاي نر چاق نژاد ويستار بود.
روش شناسي: نمونه آماري تحقيق حاضر را 64 سر موش صحرايي نر نژاد ويستار تشكيل ميدادند (ميانگين وزني 6/ 12±5/194 گرم). نمونهبرداري بافت و خون در هفتههاي اول، 18 و 28 و پس از ناشتايي شبانه صورت گرفت. پس از نمونهبرداري پايه،56 سر موش باقي مانده به طور تصادفي به گروههاي كنترل (16 سر) و رژيم غذايي پرچرب (40 سر) تقسيم شدند. گروه پرچرب پس از 18 هفته، به زيرگروههاي رژيم پرچرب و تعادل منفي انرژي شامل محدوديت كالري، تمرين هوازي و تركيبي (محدوديت كالري همراه با تمرين هوازي) تقسيم شدند. زيرگروههاي تعادل منفي انرژي به مدت 10 هفته، تحت تمرين هوازي (دويدن) با شدت70 تا 75 درصد حداكثر اكسيژن مصرفي، 25% محدوديت كالري و تناوب دو روش قرار گرفتند. سطوح آديپونكتين و اندازه آديپوسيت در بافت چربي نواحي خلف صفاقي و احشايي و همچنين سطوح سرمي گلوكز ، انسولين و نيمرخ ليپيدي اندازهگيري شدند. شاخص مقاومت به انسولين نيز محاسبه گرديد.
يافته ها: نتايج اين مطالعه نشان داد كه در مقايسه با غذاي پرچرب، روشهاي تعادل منفي انرژي عليرغم مصرف غذاي پرچرب سبب كاهش معنيدار اندازه آديپوسيت نواحي احشايي و صفاقي خلفي و همچنين بهبود معنيدار شاخص مقاومت به انسولين، كاهش معني دار سطوح سرمي انسولين و گلوكز در موشهاي صحرايي چاق شد (05/0>P). با وجود اين، تعادل منفي انرژي عليرغم بهبود متغيرهاي پروفايل ليپيدي تنها سبب كاهش معني دار در تريگليسريد گرديد (05/0>P). آديپونكتين بافت چربي نواحي مورد مطالعه در زيرگروههاي تعادل منفي انرژي در مقايسه با گروه غذاي پرچرب، تنها در گروه تركيبي افزايش معنيداري نشان داد (05/0>P).
نتيجه گيري: اين مطالعه نشان داد كه روشهاي تعادل منفي انرژي حتي در زمان مصرف غذاي پرچرب ميتوانند سبب كاهش اندازه آديپوسيت در بافتهاي چربي احشايي و خلف صفاقي شوند كه تا حد زيادي با بهبود نيمرخ ليپيدي و متابوليكي همسو است. نتايج همچنين نشان دهنده برتري تمرين هوازي در بهبود پروفايل ليپيدي نسبت به ساير روشهاي تعادل منفي انرژي ميباشد.