چکیده:
بنا بر تصويب قانون پذيرش دانشجويان در سال هاي آينده بر اساس افزايش تدريجي سهم سوابق تحصيلي آن ها در تركيب با نمره ي آزمون سراسري، مشخص كردن كم و كيف تركيب اين دو نوع نمره براي انتخاب شايسته ي متقاضيان ورود به دانشگاه ها، يكي از مهم ترين چالش هاي تصميم گيرندگان در سازمان سنجش آموزش كشور بوده است. اين پژوهش به منظور بررسي اعتبار نمرات حاصل از سوابق تحصيلي، آزمون سراسري و تركيب آن ها بر اساس تئوري تعميم پذيري صورت گرفته است. روش تحقيق به صورت توصيفي بوده و در آن نمرات سوابق تحصيلي يك سال آخر 5608 دانش آموزان گروه رياضي و فني به همراه رتبه ي دروس مشابه در آزمون سراسري آن ها مورد تجزيه وتحليل قرار گرفته است. نتايج نشان داد كه هم نمرات سوابق تحصيلي و هم نمرات آزمون سراسري براي رتبه بندي و ارتقاي افراد به مراحل بعدي آموزش به تنهايي داراي ضرايب تعميم پذيري بهينه اي هستند؛ واريانس واقعي هر سري از اين نمرات جداگانه مي توانند افراد را براي ادامه تحصيل رتبه بندي كنند. اما تركيب اين دو نوع نمره اثربخش نيست. آزمون كنكور هنجار مرجع و با چولگي مثبت است و سوابق تحصيلي از آزمون هاي مختلف به دست مي آيد كه ملاك مرجع و با چولگي منفي هستند. تركيب آن ها ايجاد يك توزيع دو نمايي مي كند كه در برآورد نمره ي واقعي واريانس صفر يا منفي توليد مي كند و ضرايب تعميم پذيري به دست آمده را بي اعتبار مي سازد. درنهايت تبديل نمرات به رتبه هاي صدكي براي حذف چولگي و سپس تبديل رتبه ها به توزيع نمرات استاندارد z براي تركيب كردن توزيع دو نوع نمره، باعث افزايش واريانس واقعي و بهبود ضرايب تعميم پذيري و اعتمادپذيري مي شود. همچنين در تهيه ي نمره ي كل تركيبي براي اين گروه آزمايشي بايد تعداد دروس عمومي آن ها را كاهش داد و هم زمان تك نمره ي رياضي در خرده آزمون هاي اختصاصي آن ها را به 4 لايه نمره تفكيك كرد.
خلاصه ماشینی:
اين تئوري که ترکيب کارآمدي از تئوري کلاسيک آزمون سازي و تحليل واريانس مي باشد، يک مدل اندازه گيري است که مي توان از آن براي بررسي مشارکت نسبي تک تک منابع خطاي اندازه گيري يک نمره ي کل ترکيبي مثل نمرات چندگانه حاصل از دروس مختلف ، موقعيت هاي مختلف اندازه گيري و هر شرايط عملياتي ديگري که بر اندازه گيري هاي رفتاري و روان شناختي حاکم باشد به علاوه ي تعامل بين تک تک خطاها را بررسي و نمره ي کل بهينه را پيش بيني کرد (کرانباخ ، گلاسر، نادا و راجارات نان ١٩٧٢؛ برنان ، ٢٠٠٣، ٢٠٠٤ و ٢٠١١).
به هرحال چهار سؤال اساسي در اين پژوهش که در چهارچوب تئوري تعميم پذيري به آن ها پاسخ داده شده ، به ترتيب عبارتند از اين که (١) آيا مي توان تنها نمرات دوران دبيرستان را به عنوان يک شاخص معتبر براي ورود افراد به دانشگاه در نظر گرفت ؟ (٢) آيا مي توان نمرات کنکور را به تنهايي به عنوان يک شاخص معتبر براي ورود افراد در نظر گرفت ؟ (٣) ترکيب نمرات سوابق تحصيلي با نمرات کنکور مي تواند باعث افزايش واريانس واقعي و کاهش واريانس خطا شود؟ (٤) افزايش يا کاهش تعداد آزمون هاي مختلف چه تأثيري بر اعتبار اندازه گيري مي گذارد؟ روش پژوهش طرح اين تحقيق توصيفي مي باشد.
برنان = واريانس سيستماتيک افراد بر اساس توانايي آن ها، I= واريانس سؤالات pI= تعامل خطاي فرد و سؤالات در مقابل تئوري تعميم پذيري چند متغيره براي بررسي هم زمان ويژگي هاي روان سنجي و اعتبار اندازه گيري هاي چندگانه مثل نمرات جهاني به دست آمده از خرده آزمون هاي مختلف توسعه داده شده اند.