چکیده:
محمد بن بحر الرهنی الشیبانی یکی از راویان صاحب تألیف است. روایات او در آثار و کتب شیخ صدوق انعکاس یافته است. احادیث رهنی در سه کتاب علل الشرایع، من لا یحضره الفقیه و کمالالدین و تمامالنعمه یافت میشود که در چند روایت، شیخ صدوق بدون واسطه از محمد بن بحر نقل میکند، اما این راوی از سوی برخی رجالیان شیعه متهم به غلو شده، درحالیکه این اتهام توسط برخی دیگر همچون نجاشی، از او رفع گردیده است. با توجه به تعارض آرای رجالیان دربارۀ وی، در این مجال، ضمن بیان دیدگاههای مختلف رجالیان، از طریق بررسی دقیق اقوال رجالشناسان دربارۀ او و واکاوی مضمون و محتوای روایاتش، به تبرئۀ او از این اتهام دست مییابیم. نقل روایات رهنی توسط شیخ صدوق با توجه به مبانی سختگیرانۀ وی در علم رجال، بهخصوص در مسئلۀ غلو، مهر تأییدی بر تبرئۀ وی از اتهام غلو دانسته شده است. با توجه به ذومراتب شناخته شدن غلو و موضعگیری متفاوت رجالیان در برابر این جریان، در به کارگیری اصطلاحات غلو و تفویض از جانب رجالنویسان، با تسامح مواجهیم که در مورد محمد بن بحر نیز رخ داده است؛ به نظر میرسد این امر سبب تشکیک در غالی بودن وی از سوی برخی دیگر از رجالشناسان شده است.
خلاصه ماشینی:
احادیث رهنـی در سـه کتـاب علـل الشـرایع ، مـن لا یحضـره الفقیـه و کمال الدین و تمام النعمه یافت میشود که در چند روایت ، شیخ صدوق بدون واسطه از محمد بن بحر نقل میکند، اما این راوی از سوی برخی رجالیان شیعه متهم به غلو شده ، درحالیکه این اتهام توسط برخـی دیگر همچون نجاشی، از او رفع گردیده است .
(ابن طاووس ، ١٣٦٩ق ، ج ١، ص ٢٠/ جزایری، بیتا، ج ١، ص ٥٢٩) اما به نظر میرسد که تعبیر «شیخ من شیوخ السنلإ» که ابن حجر به نقل از کتاب تاریخ ری بیان میکند، به معنای اهل تسنن بودن محمد بن بحر نباشد، بلکه احتمالا بـه معنـای این است که او در نقل و روایت احادیث ، جزء بزرگان است به خصوص اینکـه نجاشـی او را در لیست فهرست مصنفان شیعه آورده و دربارة مذهب او سـکوت کـرده اسـت ؛ و سکوت او میتواند دلیل بر شیعی بودن محمـد بـن بحـر باشـد چراکـه نجاشـی راویـان غیرشیعی را مشخص میکرد.
توقف در برابر روایات وی برخی از رجالیان متأخر شیعه با در نظر گرفتن اختلاف اقوال در معرفـی رهنـی، چـاره را در توقف در برابر روایات او دانسته اند؛ ازجمله این افراد علامه حلی (م قرن ٨) است کـه پس از بیان دیدگاه ابن غضائری و شیخ طوسی و نجاشی دربارة محمد بن بحر، چـاره را در توقف در پذیرش روایات وی می بیند و می گویـد: «مـن اعتقـاد بـه توقـف در قبـول احادیث وی دارم .