چکیده:
آموزة «عدل الهي»، يکي از مباحث مهم کلامي است که از ديرباز مورد توجه انديشمندان و فيلسوفان شرق و غرب بوده است. تحقيقات گسترده عدلپژوهان، از دغدغه و اهتمام جدي صاحبان انديشه به اين مسئله حکايت دارد؛ از افلاطون و ارسطو در يونان باستان گرفته تا فارابي و ابنسينا و فيلسوفان مسلمان و سپس تا عصر حاضر، هر يک به نحوي با موضوع عدالت درگير بوده و بخشي از آثار فلسفي خود را به آن اختصاص دادهاند. در اين ميان، نگرش فلسفي صدرالمتألهين به مسئلة عدل الهي، کمتر مورد عنايت پژوهشگران واقع شده است. نظر به اين ضرورت و خلأ پژوهشي، نوشتار حاضر به سبک مسئلهمحور و با مراجعه به منابع معتبر و کاوش در آثار فلسفي و تفسيري صدرالمتألهين، ضمن تحليل ماهيت و جايگاه عدل در انديشة وي، سه ساحت از عدل الهي (عدل تکويني، تشريعي و جزايي) را (که تلويحاً و به نحو پراکنده در مواضع مختلف از آثار وي مورد اشارت قرارگرفته) استنباط و تبيين كرده است.
The concept of “divine justice،” is one of the important topics of theology which has been the focus of attention of thinkers and philosophers of the East and the West. The extensive research of justice-researchers indicates the serious concern which possessors of illumination and thought have for this issue: ranging from Plato and Aristotle in Ancient Greece، to Alpharabius، Avicenna، and Muslim philosophers، until now، each one of them have been somehow involved in the issue of justice and have devoted a part of their philosophical works to this concept. Meanwhile، the philosophical outlook of Mulla Sadra toward the issue of divine justice has been less attended to by researchers. Owing to this research gap and necessity، the following writing، while analyzing the essence and significance of justice in his thought، has inferred and expounded on three domains of divine justice (genetical، canonical، and penal justice; these have been implicitly and sporadically referred to in different parts of his works). This inference and explanation has been made in a problem-oriented style and by reference to authentic sources as well as by exploring the philosophical and interpretive [tafsīrī] works of Mulla Sadra.
خلاصه ماشینی:
"صدرالمتألهین در ادامه یادآور میشود که به ناچار هر دو قسم وجود، به حکم عنایت و فیض عام الهی و حکمت بالغـۀ او از ناحیـۀ ذات مقـدس او صدور یافته اند؛ زیرا جایی که استعداد و قابلیت و به تعبیری امکان موجودیت و تحقق برای چیـزی فـراهم باشد، بنا به ضرورت و اقتضای عنایت الهی، آن موجود از ناحیه مدبر اول عالم ، صادر خواهد شـد (همـان ، ص ١٨٠) و این مطلب چیزی جز مضمون «عدل تکوینی» خداوند در مباحـث کلامـی و اندیشـۀ اسـلامی نیست ؛ چراکه معنای عدل در نظام تکوین آن است که خدا در چنین نظـامی بـه هـر موجـودی بـه انـدازة شایستگی و قابلیت او وجود و کمال افاضه کرده است و اجزای جهان در یک هماهنگی دقیـق بـر اسـاس قوانین ثابت با هم پیوند دارند؛ به گونه ای که نظم حاکم بر موجودات و کل نظام خلقت ، گواهی روشـن بـر / چنین عدلی است (سبحانی و محمدرضایی، ١٣٨٤، ص ١١٥).
علاوه بر این به نظر میرسد ایدة انطباق و تناظر وجودی حقایق سه گانه (جهان ، انسان و قرآن ) با تبیین مراتب و اقسام عدل الهی در اندیشه صدرالمتألهین بیارتباط نباشد؛ زیرا چنان که بیان شـد، به مقتضای عدل تکوینی، در جهان هستی هر موجودی در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است و اگر آن گونه که صدرا میگوید، بین عالم تکوین و وجود انسان و قرآن ، تماثل و تطابق وجـود دارد و همۀ این حقایق ، محکوم به احکام کلی و مشترکاند، پس میتـوان بـه تحقـق و سـریان عـدل و اعتدال در عالم انسانی و عالم وحیانی (کتاب تشریع یا قرآن ) نیز حکم کرد."