چکیده:
از جملۀ داستانهای شاهنامه، هفت خان رستم است که در آن پهلوان هفت منزل و مرحلۀ دشوار
را زیر پا گذاشته و در هر کدام با یکی از جلوه های اهریمن مبارزه کرده و پس از پیروزی به یاری ایزد
دادگر، بر دیو سپید نفس غلبه کرده است. این جستار میکوشد نمادپردازی عرفانی این داستان را
بیان کند. از نرر نگارندگان در هفت خان رستم، کیکاووس مرهر نفس پابسته به امور دنیوی و
شیفتة تعلقات دنیای مادی است که وقتی وصف زیباییهای مازندران را میشنود، آرزوی تصرف آنجا
چنان سراسر وجودش را میگیرد که نصایح زال عقل در او اثر نمیکند. این تبعیت از نفس و غفلت از
عقل، سرانجام باعث میشود که به دست دیو سپید نفس اسیر و کور گردد و در زندان سیاه ماده و
ظلمت دنیای خاکی به بند کشیده شود پس دست به دامن رستم میشود و او از هفت خان تعلقات و
ظلمت گذشته و سرانجام از طریق ریاضت و غلبه بر دیو سپید به بصیرت و رستگاری و به درجۀ
پیری و مرشدی میرسد و کاوس را میرهاند.
خلاصه ماشینی:
"فرضیهای که اینجا مطرح است این است که آیا هفت خان رستم از دیدگاه عرفانی قابل بررسی است یا خیر؟ که در پاسخ آن باید گفت که هفتخان از دیدگاهی خاص یک اثر عرفانی است و میتوان آن را با هفت وادی سلوک یا همان هفت شهر عشق که در آن سالک هفت مرحلة دشوار را پشت سر می گذارد و بر نفس غلبه میکند تطبیق داد و گفت که در هفت خان نیز، رستم پس از عبور از هفت مرحلة دشوار بر دیو سپید که همان نفس است غلبه میکند و سر بلند از آن بیرون میآید.
دیدگاه چند شاعر عارف مسلک در مورد هفت خان رستم سنایی از اولین کسانی است که در ماجرای رستم و دیو سپید، تصویر غلبة سالک عارف را بر نفس اماره و جنبة حیوانی وجود خود میبیند و تلمیح او به این داستان ناشی از چنین برداشتی است: آن سیهکاری که رستم کرد با دیو سپید خطبة دیوان دیگر بود و نقش کیمیا تا برون ناری جگر از سینة دیو سپید چشم کـورانه نبینی روشنی زان تـوتیا (سنایی غزنوی، بی تا : 42) و یا: از مراد خود تبرا کن اگر خواهی که تو در میان بی مرادان یک نفس بی غم زنی چون ولایتها گرفت اندر تنت دیو سپید رستم راهی گر او را ضـربت رستم زنی (همان، بیتا: 695) در الهی نامة عطار نمونهای از تأویل و تفسیر نسبتا گسترده از داستانهای شاهنامه وجود دارد."