چکیده:
هدف اصلي اين مقاله بررسي نوع جامعه پذيري دولت هاي خاورميانه (با تاكيد بر دولت هاي انقلابي منطقه) توسط دولت آمريكا به عنوان هژمون نظام بينالملل مي باشد. در همين راستا فرضيه اصلي اين مقاله با تاكيد بر ابعاد دوگانه جامعهپذيري در روابط بينالملل، آن است كه در دوران رياست جمهوري باراك اوباما، دولت آمريكا به عنوان كنشگري عقلاني و بر اساس يادگيري اجتماعي پيچيده و استعاره شرمِ ناشي از تجارب گذشته و به عنوان هژمون نظام بينالملل تلاش كرده است تا روند جامعه پذيري دولت هاي منطقه را وارد مرحله جديدي نمايد؛ به اين معنا كه در عوض تاكيد و استفاده از سازوكارهاي مادي گرايانه (اِشغال نظامي و يا مداخله مستقيم) از سازوكارهاي معناگرايانه اين فرآيند از جمله تكيه بر اقناعسازي و توجيه اين كشورها در جهت دروني كردن هنجارهاي موردنظر خود استفاده نمايد. براي بررسي اين فرضيه بعد از بررسي سازوكارهاي مادي گرايانه و معناگرايانه جامعه پذيري در روابط بينالملل با استناد به مواضع اعلامي رييس جمهوري آمريكا و اقدامات صورت گرفته در اين راستا، به بررسي فرضيه اصلي ميپردازيم. اين پژوهش تحليلي توصيفي با تكيه بر مطالعه موردي سياست خارجي آمريكا در دوران اوباما بوده و روش گردآوري اطلاعات در آن به صورت استفاده از منابع اسنادي و مجازي است.
Most of the foreign policy analysts believe that president Obama has neglected the importance of Middle East region in the US foreign policy. They argue that the most important sign of this ignorance is non military intervention in Middle East region’s revolutionary states by the US. But contrary to this viewpoint the main assumption of this essay on the basis of the sociological approaches of International Relations is that president Obama as the rational actor as the result of complex learning instead of simple learning tried to socialize the revolutionary states in Middle East region on the basis of convincing and explaining but not military intervention. The first part of this paper talks about socialization and the second part about hegemon and revolutionary states. The third part is about the foreign policy of the United States in the period of president Obama. This paper ends with a conclusion. Data and information in this paper are gathered from different essays and the internet. This paper assumes that socialization in international relations is very important and foreign policy analysts and theorists of international relations should attend to this subject.
خلاصه ماشینی:
"در همین راستا فرضیه اصلی این مقاله با تاکید بر ابعاد دوگانه جامعه - پذیری در روابط بین الملل ، آن است که در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، دولت آمریکا به عنوان کنش گری عقلانی و بر اساس یادگیری اجتماعی پیچیده و استعاره شرم ناشی از تجارب گذشته و به عنوان هژمون نظام بین الملل تلاش کرده است تا روند جامعه پذیری دولت های منطقه را وارد مرحله جدیدی نماید؛ به این معنا که در عوض تاکید و استفاده از سازوکارهای مادیگرایانه (اشغال نظامی و یا مداخله مستقیم ) از سازوکارهای معناگرایانه این فرآیند از جمله تکیه بر اقناع سازی و توجیه این کشورها در جهت درونی کردن هنجارهای موردنظر خود استفاده نماید.
اما برخلاف نظرات و دیدگاه های بیان شده استدلال اصلی این مقاله با تاکید بر ابعاد معناگرایانه جامعه پذیری در روابط بین الملل ، آن است که در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما دولت آمریکا به عنوان کنش گری عقلانی و بر اساس یادگیری اجتماعی پیچیده ناشی از تجارب گذشته و به عنوان هژمون نظام بین الملل تنها نوع رابطه و نگاه ١ خود را نسبت به دولت های منطقه خاورمیانه تغییر داده است ، به عبارت دیگر در این دوران حاکمیت آمریکا به رهبری اوباما تلاش کرده است تا دولت های انقلابی منطقه را وارد فرآیند جدیدی از جامعه - پذیری نماید؛ فرآیندی که نه با تکیه بر سازوکارهای مادیگرایانه (اشغال نظامی و یا مداخله مستقیم ) بلکه از طریق سازوکارهای معناگرایانه این فرآیند از جمله تکیه بر اقناع سازی و توجیه این کشورها میباشد؛ بنابراین مسئله اساسی این پژوهش پرداختن به این تغییر میباشد."