چکیده:
چندمعنایی در داستان های تمثیلی، افزون بر بافت معنایی و فهم مخاطب به منزله ویژگی های بیرونی حاکم بر تفسیر، با ویژگی های ساختاری این متون نیز رابطه دارد. هدف مقاله حاضر بررسی نقش ویژگی های ساختاری و روایی داستان تمثیلی در ایجاد تفاسیر متعدد از این متون است. ازآنجاکه تفسیر متن تمثیلی همواره بر یک خط داستانی و براساس کنش های داستانی انجام می گیرد، بررسی چندمعنایی نیز به تعداد خطوط داستانی در داستان های تمثیلی وابسته است. بنابراین، چندمعنایی تمثیل را می توان نتیجه دو فرایند روی دو محور متفاوت دانست: محور هم نشینی و محور جانشینی. در نخستین فرایند، تفاسیر گوناگون با خطوط متعدد داستانی متناظرند. این خطوط داستانی نیز خود نتیجه تعدد پی رفت ها و شخصیت های تمثیل هستند. در دومین فرایند نیز فقط یک خط داستانی و با توجه به بافت های معنایی متعدد می تواند تفاسیر گوناگون از تمثیلی واحد را ارائه دهد. این تقسیم بندی نتایجی نیز در زمینه چندمعنایی نمادهای ادبی می تواند درپی داشته باشد.
In allegories polysemy relates not only to the context and the audience’s understanding but also to the structural characters of these texts. This paper investigates the function of structural and narrative properties in the creation of multiple interpretations of an allegory. Focusing on the events and following a unique story-line is the most important trait in helping to read the allegories. Thus، polysemy in allegories is also related to the number of the story-lines. Therefore، polysemy in allegories depends on two axes: paradigmatic and syntagmatic. In the first process، multiple interpretations are parallel with the various story-lines. These lines are themselves the result of the many characters and sequences. But in the second process، polysemy is only one story-line and based on the various textual meanings may offer different interpretations of one allegory. This classification may lead to some important results in the polysemy of literary symbols in literary texts.
خلاصه ماشینی:
"مهم ترین سؤالات پژوهش حاضر عبارت اند از اینکه : اولا، چندمعنایی و تفسیرپذیری داستان تمثیلی چه ارتباطی با ویژگی های ساختاری آن دارد؟ ثانیا، چندمعنایی در تفسیر داستان تمثیلی حاصل کدام فرایندهای روایی است ؟ برای دست یابی به این اهداف ، بدون تلاش برای آزمودن و پیاده سازی نظریه ای خاص ، ضمن مرور مطالعاتی که پیش از این در زبان فارسی انجام شده است ، از دستاوردهای روایت شناسی ساختگرا نیز بهره خواهیم جست .
چگونگی ایجاد معانی در تمثیل با توجه به لایه های معنایی (محور جانشینی ) خط داستانی اصلی یا فرعی لایة اول تفسیر١ تفسیر٢ لایة دوم تفسیر٣ تفسیر٤ در این شکل ، لایة اول همان خط داستانی اصلی یا فرعی برآمده از متن روایی است که مفسر درپی تفسیر آن است .
نکته ای که ذکر آن در این بخش اهمیت دارد این است که تأویل ها و معانی حاصل از خطوط داستانی بدون هیچ ارتباطی با یکدیگر (به ویژه از جنس تقابل ) می توانند وجوه مختلفی از لایه های معنایی داستان تمثیلی را آشکار کنند.
این دوگانگی نتیجة تفاوت کنش هایی است که محوری ترین بخش های خط داستانی را تشکیل می دهند و آنها را باید یکی از معیارهای درون متنی تمثیلی انگاشتن داستان و ترسیم لایة دوم معنایی خواند.
با توجه به توضیحات بالا، می توان دریافت که خطوط داستانی حاصل از محوریت اشخاص مختلف داستان نیز می توانند به مثابة لایه های اول تمثیل ، نقطة آغازی برای ارائة تفسیرهای مختلف از متن روایی باشند."