چکیده:
در بیشتر مواقع تمرکز خبری و تحلیلی پیرامون بحران ها، زمانی صورت می گیرد که
به جنگ منجر شده باشند . گاهی بررسی ابعاد و تبعات جنگ و اقدامات طرفین درگیر،
مطالعه اصل بحران تلقی می شود در حالی که موضوعات اصلی بحران ها عمدتا شامل ریشه ها
و نحوه درک و مدیریت آن ها قبل، بعد و حین جنگ می باشد. ریشه اغلب بحران ها به
موضوعات مشخصی چون اختلاف بر سر مسائل ارضی و قومی، تفاوت منافع، اهداف،
تاثیرات شرایط محیطی و نوع رفتار بازیگران در قبال هم برمیگردد.
مدیریت بحران نیز از آن جهت واجد اهمیت است که بحران ها ماهیت تصاعدی و
تداوم یابنده داشته و چنانچه نتوان با ریشه یابی درست، آن ها را تدبیر کرد، حادتر خواهند
شد. هیچ بحرانی به خودی خود و یا به کارگیری زور حل نمی شود. از زمان استقلال جمهوری
گرجستان تاکنون بحران ناشی از اختلافات ارضی این کشور و دو منطقه آبخازیا و اوستیا
چندین بار از کنترل خارج و منجر به جنگ شده است . آنچه در اوت 2008 اتفاق افتاد به دلیل
حاد شدن بحران از یک سو و مرتبط شدن آن با برخی اختلافات حساس فرامنطقه ای، تبدیل
به یک بحران منطقه ای با ابعاد بین المللی گردید . مقاله حاضر تلاش خواهد کرد تا با استفاده
از مدل مایکل برچر به صورت روشمندانه به مطالعه بحران اخیر گرجستان بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"در مورد مدیریت و نحوه تصمیم گیری بحران تحلیل بین المللی ساکاشویلی در قبال اقداماتش مبتنی بر این پیش فرض بود که روسیه در قبال حمله احتمالی گرجستان به منطقه خودمختار اوستیای جنوبی واکنش تندی از خود نشان نخواهد داد زیرا به هرحال ملاحظه واکنش دیگر قدرت های غربی را خواهد کرد.
نتیجه بررسی ها باید مشخص کند که آیا این بحران تاثیری بر کاهش یا افزایش تنش بین طرفین درگیری داشته است یا خیر؟(برچر، ١٣٨٢، ٥٩) به نظر می رسد در بحران گرجستان ، میان طرفین درگیر و نیز در سطح نظام بین الملل ، نشانه های کاهش تنش بسیار محدود بوده و همچنان خطوط گسل و اختلافات متعددی باقی است که در این زمینه می توان به مواردی چون به حالت تعلیق درآمدن روابط ناتو ـ روسیه ، به رسمیت شناخته شدن استقلال دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی توسط مجلس روسیه و تنفیذ این امر توسط رئیس جمهور این کشور، حضور ناوهای آمریکا (یو.
از طرف دیگر این محدوده قلمرو نفوذ سیاسی و امنیتی روسیه است و این کشور تلاش می کند تا مانع از آن شود که آمریکا و کشورهای غربی با طرح های سیاسی و نظامی خود موجبات تضعیف قدرت ملی ، نفوذ منطقه ای و جایگاه بین المللی روسیه را فراهم آورند.
فرانسه تلاش نمود تا ابعاد بحران گرجستان را در اسرع وقت کنترل نماید اما به دلیل به رسمیت شناختن دو منطقه جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی توسط روسیه ، فرانسه در شرایط سختی قرار گرفت و این کشور ناچار شد مواضع خود را به آمریکا نزدیک کند."