چکیده:
علوم بلاغی از برترین و برجسته ترین علوم زبان عربی و فارسی است و یکی از سه شاخة اصلی آن بدیع می باشد که با صنایع خود به کار تحسین وجوه بیانی می پردازد و بدیهی است که زیبایی کلام آنگاه بیشتر جلوه گر خواهد شد و آن زمان جذبة دلکش بودن زبان مشخص خواهد شد که به آرایه های بلاغی و پیرایه های فصاحی آراسته شوند؛ اما از آنجا که این شاخه در مسیر رشد و تکامل خود دستخوش تغییر و تحولات کمی و کیفی از سوی عالمان و مولفان این فن و موجب بروز نقایص و خلل و عیوبی بر اندام آن شده است
لذا بررسی علل ظهور و بروز این معایب در سیر تاریخی و تکوین بدیع با توجه به مشکلات و در هم آمیختگی های آن با معانی و بیان و یا برخی علوم دیگر امری ضروری می نماید تا بتوان آسیب های وارده بر علم بدیع را واکاوی و شناسایی و عرضه و به شکل بدیعی در عرصة ادبیات مورد استفاده قرار داد.
خلاصه ماشینی:
"از نخستین ادوار شکل گیری این فن در میان مسلمانان ، که کسانی مانند ابن معتز (٢٤٧ – ٢٩٦ ه) و قدامه بن جعفر (متوفی ٣٣٧ ه) به نام گذاری و تقسیم مباحث این فن توجه کرده اند تا آخرین کوشش های امثال سید علیخان شیرازی (١٠٥٢ – ١١٢٠ ه) در انوارالربیع و این اواخر، در عصری نزدیک به روزگار ما، شمس العلماء قریب گرکانی (١٢٦٢ – ١٣٤٥) در ابدع البدایع ، شمارة نام هایی که برای صنایع بدیعی عرضه شده است از ١٠-١٢ شروع می شود و به حدود ٢٢٠ صنعت می رسد که تقریبا بیست برابر شده است و این شماره شگفت آور صنایع و نام های عجیب و غریب آن ها، هیچ گونه نقشی در خلاقیت ادبی مسلمانان نداشته بلکه نشانة کامل انحطاط ذوق و بن بست خلاقیت در میان آنان بوده است .
(تفتازانی ، مطول ، ٤١٦) طبق این تعریف ، علم بدیع در برابر معانی و بیان ــ که ذاتی کلام ادبی است ــ امری عارضی و از فروع و توابع بلاغت محسوب می شود که البته این سخن چندان درست نمی نماید زیرا بعضی از فوت و فن های بدیعی مانند «غلو» و «ایهام » زیبایی ذاتی دارند و در مورد اهمیت ایهام همین بس که آن را بزرگ ترین هنر حافظ و مهم ترین خصیصة شعر او دانسته اند."