چکیده:
آنچه در این مقاله بدان خواهیم پرداخت، بررسی جایگاه تئاتر در آراء آلن بدیو فیلسوف معاصر فرانسوی است. بدیو شاید تنها فیلسوفی در دوران معاصر است که کماکان فلسفه را به مثابهی جستوجوی حقیقت میخواهد. وی ابتدا از چهار حوزهی علم، سیاست، هنر و عشق نام میبرد که به نوعی یادآور تقسیمبندیهای افلاتونی دربارهی انسان و جهان است و پس از آن اعلام میکند حقیقتها تنها در این چهار حوزه است، که رخ میدهند. در مورد هنر تئاتر نیز تزها و ایدههایی خلاف عرف و معمول جهان هنر و فلسفه دارد که فهم و درک آنها تا حدود زیادی مستلزم آشنایی هر چند مقدماتی با مفاهیم اصلی دستگاه فکری و فلسفی اوست. رخداد تئاتر راستین در نظر بدیو نوعی کنش اشتراکی و همگانی خلاق است که سوژه خاص خود را پدید میآورد و در هر بار اجرای متن تئاتری، ایدهی درون متن تکمیل میگردد. بدیو بر آن است که تئاتر فکر میکند و هر چند تا حدودی زیادی به دولت وابسته است اما میتواند و باید دست به افشای حدود آن بزند، سوژه تئاتری خود را پدید آورد و تغییر جدید با خلق امری نو ایجاد کند. در نهایت گفتنیست که آغازگاه این بحث فلسفه است و این نوشته به نوعی از فلسفهی بدیو به سمت هنر تئاتر حرکت میکند.
This study will survey the significance of theatre in the philosophy of the contemporary French philosopher, Alain Badiou. He is probably the only philosopher in the contemporary world who still regards philosophy as a search for truth. He first mentions four domains of science, politics, art, and love, which are, in a way, reminiscent of Plato’s divisions regarding human and the world. He claims then that truths are produced only in these four domains. As regards the art of theatre, he has theses and ideas unconventional and uncommon to the worlds of art and philosophy, whose understanding requires, to a great extent, an acquaintance, even though elementary, with the main concepts of his intellectual and philosophical system. For Badiou, the event of true theatre is a kind of collective and communal creative act which creates its own specific subject, and in each staging of the theatrical text, the inner idea of the text completes. Badiou believes that theatre thinks, and, even though it is to a great extent dependent on the state, it can and should try to reveal its limitations, to create its own theatrical subject, and to form a new change by creating something new. In the end, it must be noted that the starting point of this discussion is philosophy, and this essay proceeds from Badiou’s philosophy toward the art of theatre
خلاصه ماشینی:
"البته باید توجه داشت که این شکاف، نوعی شکاف مثبت و برسازنده نیز است چرا که ابتدا دولت و ادعای کامل بودن آن را زیر سؤال میبرد و سپس با به رخ کشیدن و آشکارگی خود گسست ، چیز تازه ای را خلق میکند _به زبان ریاضی زیر مجموعه ای تازه به نام رخداد حقیقت _ و آن عضو/کثیری را که قبلا به حساب نمیآمده ، اکنون به عنوان بخشی از جامعه پذیرفته میشود.
تمام حرف بدیو در تئاتر سیاسی خودش این است که علیرغم ادعای دولت مبنی بر شمولیت و کلیت اش، همیشه مازادی وجود دارد که دولت یا نمیخواهد و یا نمیتواند آن را بازنمایی کند و در واقع خود تئاتر هم نمی تواند آن مازاد را مستقیما باز تولید کند و صرفا به این لبه های خلا وضعیت اشاره میکند و همین اشاره برای ایجاد گسست در معرفت و ایجاد امری نو کافی است .
به این معنی که ایده ی درون متن آن خلاء وضعیت سیاسی یا اجتماعی یا هر چیز دیگر را نشانه گرفته است ، ولی هنوز کار به اتمام نرسیده است ، سپس هر عامل دیگری که بیرون متن است «بازی »١ نام میگیرد، پس به معنای وسیع کلمه بازی حتی شامل خود دستورالعمل های کارگردان سر صحنه نیز می شود و دقیقا همین جاست که عنصر شانس و بخت راه خود را برای به ظهور رساندن ایده به تئاتر باز میکند."