چکیده:
هر چند اهمیت استعاره در لفاظیهای سیاسی امروز انکارناپذیر است ، اما کاربرد آن همواره محـل جنجـال و مناقشـه بسیار بوده است . فیلسوفان اغلب معتقدند که استعاره و دیگر معانی بیانی میتواننـد راه ادراک مـا را بـه سـوی اشـیاء منحرف کنند.١ برای نمونه ، هرچنـد ارسـطو، چیره دسـتی شـاعر را در اسـتفاده از اسـتعاره ، بهتـرین ارمغـان وی بـه خوانندگانش میداند، اذعان میدارد که استعاره خطرناک است ، چون میتواند یک چیز را بهتر یا بدتر از حالت واقعـی آن جلوه دهد. همچنین ، افلاطون ، سرانجام فیلسوفی سیاست پیشه شد و که تاثیرات عمیقـی بـر فلسـفه سیاسـی بـر جای گذاشت ، بسیاری از توصیه هایش در خصوص پایه ریزی و اداره حکومت سیاسـی آرمـانی را در قالـب اصـطلاحات مجازی بیان کرد. اما جالب اینکه فلسفه غرب همواره اصرار افلاطون برای اخراج شاعران از آرمان شـهر را بـه نکـوهش استعاره توسط وی تفسیر کرده و بیاعتمادی او به [صنایع ادبی] تقلیـد و وانمـایی را تـوجیهی بـرای ایـن تفسـیر بـه حساب آورده است ؛ تا جایی که حدود دو هزار سال بعد، هابز به تاسّی از این به اصطلاح سنت افلاطونی، بیـان داشـت که استعاره یعنی استفاده از کلمات در قالبی نامتداول به منظور فریفتن مردم . در چند دهه اخیر، به رغم این موج مخالفت علیه استعاره ، برخی از دانشمندان شناختی (١) بیاعتمادی فیلسـوفان بـه استعاره را به چالش کشیده ، استدلال کردند که ادراک ما از واقعیت ، مبتنی بر استعاره است . به باور ایشان ، زندگی مـا سراسر با استعاره هاست (همان چارچوب های ادراکی که درونشان زندگی مـیکنیم ) و بیتردیـد نقـش آنهـا در شـکل دادن به فلسفه و مفاهیم روزمره بسیار حائز اهمیت است .
خلاصه ماشینی:
"در روزهای آغازین جنگ دوم خلیج فارس (١٩٩١م )، نشریه نیویورکتایمز در سرمقاله خود آورده بود که «آیـا ایـالات متحده باید وارد جنگ خلیج فارس شود؟»١٤ این مقاله که کاملا در قالب استعاره کلاوزویتس ارائه شده بود نهایتـا بـه این سؤال منتهی شد: «جنگ در خلیج فارس کدام هدف سیاسی ما را تأمین میکند و تا چـه حـد ارزش قربـانی دادن 1 Cost – Benefit Analysis 2 Karl Von Clausewitz [هزینه ] دارد؟» هیچ بحثی بر سر درست یا نادرست بـودن اسـتعاره کلاوزویـتس مطـرح نشـد، بلکـه صـرفا سـخن از تحلیل های متفاوت محاسبه هزینه – فایده بود.
پذیرش عمومی استعاره کلاوزویتس پرسش های مهمی را بـه ذهـن متبـادر میسـازد، پرسـش هایی ماننـد: چـرا ایـن استعاره برای کارشناسان سیاست خارجی بدیهی به نظر میرسد؟ و چگونه به یک نظام غالـب اسـتعاره ای بـرای درک روابط خارجی تبدیل شد؟ و مهم تر از همه ، این استعاره چـه واقعیت هـایی را کتمـان میکنـد؟ بـرای پاسـخ بـه ایـن پرسش ها لازم است به نظام تفکر استعاره ای، که عمومـا از سـوی افکـارعمومی بـرای درک سیاسـت بین الملـل مـورد استفاده قرار میگیرد، باز گردیم .
همان طور که پیش تر نیز گفته شد، استفاده گسترده رسانه ها و مقامـات دولتـی امریکـا – بـه ویژه جمهوریخواهان – از نظام استعاره ها را نباید در حد یک آرایه ادبی و یـا ذوق و ابتکـار ژورنالیسـتی بـه حسـاب آوریم ، بلکه باید آن را تلاش نظام یافته ، هماهنگ ، و نهادینه شده ای بدانیم کـه طـی سـال هـا و بـا صـرف بودجـه های هنگفت ، اذهان مخاطبان را به نفع مواضع سیاسی مشخصی سوق داده و هرگز از فعالیت باز نایستاده است ."