چکیده:
« عشق »حد افراط دوست داشتن، دوستی مفرط و محبت تام و آن در روانشناسی یکی از عواطف است که مرکّب از تمایلات جسمانی، حس جمال، حس اجتماعی، تعجب، عزّت نفس و. . . علاقه ی بسیار شدید و غالبا نامعقولی است که عموما جزو شهوات به شمار میآید. عشق در ادبیات در معنای عرفانی و نیز
جسمانی آمده است. این یکی از موضوع های محوری در ادبیات در معنای جهانی است و عاشق آن را
تجربه میکند و در سیرت و صورت خاص می بخشد. شیوة پژوهش از نوع بنیادین و بر اساس مطالعات کتابخانهای است. در حوزة ادبیات تطبیقی، به بررسی تطبیقی سیرت و سیمای عاشق در اشعار ملک الشعرا بهار، شاعر کلاسیک معاصر ایرانی و نزار قبانی شاعر معاصر سوری می پردازد. عشق کهن ترین و در عین حال پیچیده ترین مضمون ادبیات غنایی است که در شعر این دو شاعر نمود عینی دارد و در شعر هر دو آنان دارای ویژگی خاصی است، ملک الشعرا بهار در دو حوزة مضمون و زبان شاعری، کلاسیک است؛ اما نزار در این دو حیطه نوگرا است و زبان و مضمون عشق را با زندگی معاصر پیوند میدهد. از سوی دیگر، عشق به معشوق و عشق به مردم، در شعر بهار برجسته تر است. همچنین بهار بیشتر به غم و « عشق به معشوق » برجستگی دارد؛ در حالی که در شعر نزار اندوه عشق پرداخته، اما نزار قبانی به شادیهای عشق؛ بنابراین با توجه به معاصر بودن این دو شاعر و اشتراک آن دو در مضمون عشق، نیاز به چنین پژوهشی احساس می شود
خلاصه ماشینی:
عشق کهن ترين و در عين حال پيچيدهترين مضمون ادبيات غنايي است که در شعر اين دو شاعر نمود عيني دارد و در شعر هر دو آنان داراي ويژگي خاصي است ، ملک الشعرا بهار در دو حوزة مضمون و زبان شاعري، کلاسيک است ؛ اما نزار در اين دو حيطه نوگرا است و زبان و مضمون عشق را با زندگي معاصر پيوند ميدهد.
واژههايکليدي: سيرت عاشق ، صورت عاشق ، عشق ، ملک اشعرا بهار، نزار قباني مقدمه ملک الشعراي بهار، شاعر معاصر ايران يکي از اين شاعران است و يکي از مضاميني که در شعر او برجستگي دارد، مفهوم «عشق »است که مفهومي متفاوت و متعدد در مجموعه اشعارش دارد.
نزار قباني و ملک الشعراي بهار داراي ويژگي ها و خصوصيات مشترکي هستند؛ عشق به معشوق تقريباً مضمون اصلي شعر آن دو است و تا حدي به مردم و جامعه و مردم گرايش دارند و.
(225 جايگاه عشق در غزل معاصر ايران و عرب در تعاريف کلاسيک و سنتي عمولاً غزل را شعر کوتاهي ميدانند که حداقل چهار و حداکثر بيست بيت است و دو مصراع اول هم قافيه است و اين قافيه در مصراع چهارم و ششم و تا آخر ادامه دارد و در پايان معمولاً شاعر نام خود را ميآورد که تخلص ناميده مي شود.
(بهار، ١٣٨٧: ١٢٣٩) نتيجه گيري از بررسيهاي صورت گرفته در اشعار ملک الشعرا بهار و نزار قباني ميتوان شباهت هاي زيادي در انديشه و ديدگاههاي آنها مشاهده کرد.
اما عاشق در شعر بهار در درد و غم عشق است ، از فراق مي نالد دارد و از هجران معشوق ميسوزد.