چکیده:
اﺻﺎﻟﺖ دادن ﺑﻪ ﺣﺲ درﻃﻮل ﺳﺎﻟﯿﺎن ﻣﺘﻤﺎدی ﺳﺒﺐ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺣﻘﺎﯾﻖ را در ﺣﺪّ ﻣﺤﺴﻮﺳﺎت ﺗﻨﺰّل دﻫﻨﺪ. از ﻃﺮﻓﯽ، ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ اﺑﻦ ﺳﯿﻨﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﻣﺤﻮر ﻋﻘﻞ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ وﺑﺪﯾﻦوﺳﯿﻠﻪ از ﻣﺮز ﻣﺤﺴﻮﺳﺎت ﻓﺮاﺗﺮ ﻣﯽ رود. اﻣّﺎ ﺗﻮﺟّﻪ ﻏﺎﻟﺐ ﺑﻪ ﻗﻮای ﺣﺲّ ﻋﻘﻞ ﻣﺸﮑﻞ اﺻﻠﯽ ﻓﻠﺴﻔﻪ در ﻣﺴﺄﻟﻪ ادراک ﺑﻮد ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﮔﺬر از ﻋﺎﻟﻢ ﺣﺲّ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻋﻘﻞ را در اﺑﻬﺎم ﻗﺮار ﻣﯽ داد. اﺑﻬﺎم ﻣﺬﮐﻮر، ﺑﻪ ﻃﺮح ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺧﯿﺎل ﺑﻪ ﻋﻨﻮان راﺑﻂ ﺑﯿﻦ ﻣﺤﺴﻮس و ﻣﻌﻘﻮل و ﺗﺜﺒﯿﺖ ﺟﺎﯾﮕﺎه آن در ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯽ ﮔﺮدد وﺑﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﯿﺎل ﻣﻨﻔﺼﻞ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﯿﺦ اﺷﺮاق ﺑﻪ اوج ﻣﯽ رﺳد.
خلاصه ماشینی:
"ابن سینا و شیخ اشراق با اعتقاد به تعدد قوای ادراکی، قوة خیال را یکی از قوای ادراکی درونی انسان و خیال را مرحلهای از مراحل ادراک، معرفی میکنند، اما در مورد جایگاه صور خیالی و در جریان ادراک خیالی، ابنسینا با استدلال به محال بودن تحقق صورت و شکل و مقدار بدون ماده، وجود عالم خیال را رد میکند.
در این نوشتار برآنیم که ضمن بررسی دیدگاه ابن سینا وشیخ اشراق در مورد علم وادراک به این سوالات جواب داده شود:1- مبانی معرفت شناسی این دو فیلسوف چیست؟ 2- دیدگاه این دو فیلسوف در باره علم وادراک چه ابهامات وتبعاتی در نظام معرفت شناسی آنان دارد؟ 3- توجه ویژه به خیال و ورود آن به فرایند معرفت شناسی، معلول چه اوامری می باشد؟ 4- عالم خیال وصور خیالی در فلسفه این دو فیلسوف بزرگوار از چه جایگاهی برخوردار است؟ نظر ابنسینا در مورد معنی ادراک ابنسینا برای ادراک، معانی متعددی بیان کرده است، اما آن معنی که در این نوشتار مدنظر است، تعریفی است که در کتاب شفا آورده است و علم و ادراک را به صورت مجرد از ماده تعریف کرده است.
(ملاصدرا، 1382، ص 200) او دیدگاه مشائیان را نیز در مورد چگونگی تجرید نمیپذیرد، بلکه در دیدگاهی متفاوت با آنها، معتقد است که در این فرآیند، صورت عینی به صورت حسی، خیالی و عقلی تعالی مییابد نه اینکه صورتهای عینی و حسی و خیالی، جایگاه قبلی خود را رها کنند و به مرتبة دیگر بروند، زیرا محال است که صورت از مرتبة خودش جدا شود..."