چکیده:
با بروز بحران های پس از انتخابات اخیر در کشور، ناگهان مداخله رسانه ای خارجیها وارد فاز عملیاتی تازه ای گردید که تا این زمان نه دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی ایران و نه دشمن آن را تجربه نکرده بودند. با توجه به این که اکثر مطالعات صورت گرفته بر روی عملکرد و تحلیل رفتار دشمن متمرکز شده است که البته کاری صواب است ، این مقاله به دنبال این است تا با ارائه تصویری از ماهیت انسان ایرانی نحوه تاثیرگذاری رسانه بـر ایرانیـان را نشـان دهد و سپس پیشنهادهایی برای کاهش تاثیرگذاری رسانه های خارجی بر ایرانیان را پیشنهاد کند. برای نیل به ایـن هدف با تکیه بر مطالعات بومی صورت گرفته ابتدا مدلی برای ماهیت انسان ایرانی ارائه میگردد. سپس بهتـرین راه تاثیرگذاری بر این انسان پیشنهاد میشود و سپس راه هایی برای مقابله با ایـن تاثیرگـذاری بـا تکیـه بـر مطالعـات دیپلماسی عمومی پیشنهاد میشود. انسان ایرانی تحت تعالیم الهی، انسانی چند بعدی است و در او ودیعه های خداوند، خلاقیت و عقلانیت ، به دلیل عدم دستکاری توسط بشر در جای خود مانده و مورد استفاده قرار میگیرند. سیاست گذاران حوزه های رسانه ای نیز بایـد با تحلیل عملکرد دشمن از ایجاد اعوجاج در این تعادل جلوگیری کنند. شاید مهم ترین روش مقابله بـا رسـانه هـای خارجی این نکته مهم باشد. چرا که رسانه های خارجی با ایجاد التهاب و هیجانات کاذب تلاش میکنند تـا در یـک مرحله به بحران دامن بزنند و پس از کاهش التهاب ها با عقلانیت ابزاری خود بیش از اندازه نظام را برای پاسخ گویی به انتظارات عمومی ناتوان جلوه دهند. راه مقابله با این ترفندها از ایجاد مدلی برای تاثیرگذاری بر انسان ایرانی مـی گذرد که ما در تلاش برای تبیین آن هستیم .
خلاصه ماشینی:
"با توجه به این که اکثر مطالعات صورت گرفته بر روی عملکرد و تحلیل رفتار دشمن متمرکز شده است که البته کاری صواب است ، این مقاله به دنبال این است تا با ارائه تصویری از ماهیت انسان ایرانی نحوه تأثیرگذاری رسانه بـر ایرانیـان را نشـان دهد و سپس پیشنهادهایی برای کاهش تأثیرگذاری رسانه های خارجی بر ایرانیان را پیشنهاد کند.
قصد بر آن نیست تا اعتبار و ارزش حوزه های نظری چون عملیات روانی را به چالش بکشیم اما زمانی که مباحث رسانه ای به حوزه قدرت و روابط بین الملل کشیده میشود و نشانه ای از درگیری رو در رو نیز وجود ندارد شاید دیپلماسی عمومی نظریه متناسب برای تبیین رخداد باشد.
" (ایمان ،١٣٨٧) به این ترتیب میتوان این گونه نتیجه گرفت که انسان ایرانی که در طی سالیان دراز تحت تعالیم الهی بوده است و در تمام تاریخ خود یکتاپرست زیسته و در هزار و چهارصد سال اخیر جدایی انکارناپذیری با دین اسلام داشته است در استفاده و برخورداری از دو جنبه ماهیت انسان یعنی خلاقیت و عقلانیت دارای تعادلی است و هر یک را در جای خود مورد استفاده قرار میدهد و یکی را بر دیگری رجحان نمیدهد.
در صورتی که بر اساس مدل های نظریه سیستمی بخواهیم طرحی شماتیک از این تأثیر ترسیم کنیم باید در نظر داشته باشیم که در طول دوران جنگ سرد دو نظام پردازشگر هم عرض و رقیب یعنی کمونیسم و کاپیتالیسم در رقابت با یکدیگر تلاش میکردند تا هریک پردازشگر دیگری را از کار بیاندازد که در نهایت کاپیتالیسم با توجه به امکانات بالقوه خود موفق شد تا کمونیسم را ناتوان از برآوردن نیازهای انسان جدید جلوه دهد و آن را از عرصه خارج کند."