چکیده:
در هرمنوتیک کلاسیک، فرایند فهم، عملی ذهنی است که به وسیلة آن، تجربة انسان زنده درک می شود. فهم، گشایندة جهان خود و دیگران، به روی ماست. به بیان هایدگر اما، فهم، قدرت درک امکان های خود شخص است برای هستی و در متن زیست جهانی که وی در آن زندگی می کند. چگونگی حصول به فهم، لایه های فهم و مسئلة حلقوی بودن فهم، دغدغة متالهین هرمنوتیک و هستی شناسان بوده است. در این میان رولان بارت 1در آخرین کتاب خود اتاق روشن 2، در فهمی که از عکس به مثابه متن به دست می دهد، بنیان هستندگی متن عکس را در حلقة دوار رجوع مخاطب و متن زیسته اش، و ارتباط دیالکتیکی حلقوی میان مخاطب ویژة عکس می داند، متن عکس و سنتی که مخاطب و عکس از آن برخاسته اند. حلقوی بودن
فهم، یکی از نکات مهمی است که در هرمنوتیک شلایر ماخر مطرح می شود و امروزه به حلقة هرمنوتیکی شهرت دارد. شلایر ماخر 3 که در تاریخ فلسفه از وی به عنوان پدر هرمنوتیک مدرن یاد می شود، حلقوی بودن فهم را برای توصیف فهم متون ارایه داد. در حالی که بعدها، مارتین هایدگر 4 و شاگرد بزرگش، هانس گئورگ گادامر 5 ، در نظریة هرمنوتیکی خود، مسئله را مختص به فهم متون نمی دانسته و این حلقه را به اصل بنیادین فهم بشر از ماهیت و وضعیت خویش بسط و گسترش دادند . حلقة هرمنوتیک، در کل به توصیف این نکته می پردازد که چگونه جزء و کل، در فرایند فهم و تفسیر، به صورتی حلقوی به یکدیگر مربوطند : فهم اجزاء برای فهم کل ضروری است، در حالی که برای فهم اجزاء، باید کل را درک کرد. فهم ما از عکس نیز بسته و وابسته است به شرایط کنونی تاویل و تاویل گر؛ و تاویل عکس خود به جهانی هم بسته است که عکس سر توصیفش دارد. نمود چنین حلقة فهمی را می توان به خوبی در کنش ها و واکنش های عکاسی، در احوالات رویت صادقانه آن، ملاحظه کرد. مقالة حاضر، بر پایة متن اتاق روشن، به بررسی ماهیت دور هرمنوتیکی فهم در تاویل آثار عکاسی پرداخته و سعی در واکاوی بازنمودهای دور فهم در متن عکس دارد.