چکیده:
ویژگیهای نظام بینالملل پساجنگ سرد و تبیین هژمونی ایالات متحده صرفا متاثر از تغییر ساخت قدرت نیست، بلکه عملکرد کارگزاران و بازیگران نیز در شکلدهی به اصول و مبانی این دوران نقش قابل توجهی را ایفاء مینماید. در این راستا، انجام اقدامات ضدهژمونیک نظیر حادثه 11 سپتامبر 2001 و نقشآفرینی بازیگران چالشگر منطقهای روحیه تقابل با قدرت هژمون را افزایش داد و زمینه را برای ابراز وجود قدرتهای نوظهوری فراهم نمود که وضعیت کنونی نظام بینالملل را به سوی تک-چندقطبی سوق دادهاند.
در این میان، قدرتیابی چین در عرصه اقتصادی و تاثیرگذاری بر نظام بینالملل از یک سو و تلاش روسیه بهمنظور حفظ حوزه نفوذ خود در سطح منطقهای و به تبع آن تقابل با یک جانبه گرایی هژمون از سوی دیگر منجر به طرح این سوال شده است که مهم ترین مولفه های موازنه نرم چین و روسیه کدام هستند و این مولفه ها چه تاثیری بر هژمونی ایالات متحده دارند؟ فرضیه تحقیق این است که مولفه هایی نظیر مشروعیت زدایی از هژمون، تقویت قدرت اقتصادی، عدم پذیرش سرزمینی و بهرهگیری از سازمانهای فرامنطقهای نظیر بریکس مهم ترین مولفههای موازنه نرم چین و روسیه بهشمار میروند که به دلیل تاکید بر مقابله غیرمستقیم با هژمون و ائتلاف موازنهگر علیه قدرت برتر میتوانند، ایالات متحده آمریکا را با چالش مواجه سازند.
این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای، منابع فضای مجازی و آمار و ارقام به ارزیابی مولفههای موازنه نرم چین و روسیه در زمینه قدرت اقتصادی، بهرهگیری از بریکس و اقداماتی نظیر مشروعیتزدایی از هژمون، عدم پذیرش سرزمینی و جلوگیری از کارآیی ایالات متحده در مناطق حساس جغرافیایی موفقیت قابل توجهی داشته و توانستهاند هژمونی ایالات متحده را تحت تاثیر اقدامات خود قرار دهند.
خلاصه ماشینی:
در این میان، قدرتیابی چین در عرصه اقتصادی و تأثیرگذاری بر نظام بین الملـل از یک سو و تلاش روسیه به منظور حفظ حوزه نفوذ خود در سطح منطقه ای و به تبع آن تقابـل بـا یک جانبه گرایی هژمون از سوی دیگر منجر به طرح این سوال شده است که مهم ترین مؤلفـه هـای موازنه نرم چین و روسیه کدام هستند و این مؤلفه ها چه تأثیری بر هژمونی ایالاتمتحـده دارنـد؟ فرضیه تحقیق این است که مؤلفه هایی نظیر مشروعیت زدایی از هژمون، تقویت قـدرت اقتـصادی، عدم پذیرش سرزمینی و بهرهگیری از سازمانهای فرامنطقه ای نظیر بریکس مهم ترین مولفه هـای موازنه نرم چین و روسیه به شمار میروند که به دلیل تاکیـد بـر مقابلـه غیرمـستقیم بـا هژمـون و ائتلاف موازنه گر علیه قدرت برتر میتوانند، ایالاتمتحده آمریکا را با چالش مواجه سازند.
نمودار شماره ١: تولید ناخالص داخلی سرانه چین بین سال های ١٩٧٨ -٢٠١٣ Source: (International Monetary Fund, World Economic Outlook… 2014/9/13) بر اساس نرخ برابری دلار ایالات متحده ، در سال ٢٠١٢ تولید ناخالص ملی چـین ٩/٤ تریلیون دلار یعنی معادل ٥٦ درصد از اقتصاد آمریکا در همان سال بوده است .
1. Purchasing Power Parity نمودار شماره ٢: نرخ رشد واقعی تولید ناخالص داخلی چین و ایالات متحده آمریکا در سال ٢٠١٤ و چشم انداز ٢٠٥٠ Source: (Http: // International Monetary Fund, World Economic Outlook… 2014/9/13) شایان ذکر است که سهم چین از تولید ناخالص جهانی ٣/٧ درصـد در سـال ١٩٩٠ بـه ١٥/٤ درصد در سال ٢٠١٣ افزایش یافته است در حـالی کـه سـهم ایـالات متحـده از تولیـد ناخالص جهان از ٢٤/٣ درصد در سال ١٩٩٩ به ١٩ درصد در سال ٢٠١٣ کاهش یافته است .