چکیده:
ﯾﮑﯽ از زﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺮآن ﮐﺮﯾﻢ ازدواج ﺑﺎ آﻧﻬﺎ را ﺑﺮ ﻫﺮ ﻣﺮدی ﺣﺮام ﮐﺮده، رﺑﯿﺒـﻪ اﺳـﺖ . ﻗﺮآن ﺑﺎ ﺗﻌﺒﯿﺮ »ﻣﻦ ﻧﺴﺎﺋﮑﻢ اﻟﻼﺗّ ﯽ دﺧﻠﺘﻢ ﺑﻬﻦّ« اﯾﻦ ﺣﺮﻣﺖ را ﺑﻪ اﯾـ ﻦ ﺷـﺮط ﻣﺸـﺮوط ﮐـﺮده اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮد ﺑﺎ ﻣﺎدر اﯾﻦ رﺑﯿﺒﻪ، اﻓﺰون ﺑﺮ ﻋﻘﺪ ﻧﮑﺎح، آﻣﯿﺰش ﻧﯿﺰ اﻧﺠﺎم داده ﺑﺎﺷـﺪ . آﻣﯿـ ﺰش ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻣﺼﺎدﯾﻖ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻣﯿﺰش در ﺣﺎل اﮐﺮاه، آﻣﯿﺰش در ﺣﺎل ﺧﻮاب ﯾﺎ ﺑﯽ ﻫﻮﺷﯽ، آﻣﯿﺰش از ﭘﺸﺖ و... . ﻫﺪف اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸـﺎن دﻫـﺪ آﯾـ ﺎ ﻣﻮاردی ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻣﯿﺰش از ﭘﺸﺖ و دﯾﮕﺮ آﻣﯿﺰش ﻫـﺎ ی ﻧﺎﻣﺘﻌـﺎرف از ﻣﺼـﺎد ﯾﻖ ﺗﻌﺒﯿـ ﺮ »دﺧﻠـﺘﻢ ﺑﻬﻦّ« ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽ آﯾﺪ ﺗﺎ اﻣﮑﺎن ﺗﻤﺴﮏ ﺑﻪ اﻃﻼق وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﻧﺨﺴـﺖ ﺑـﺎ ﺟﺴﺘﺎر در ادﺑﯿﺎت ﻋﺮب و داده ﻫﺎی ﻟﻐﻮﯾﺎن، ﺗﻌﺒﯿﺮ »دﺧﻞ ﺑـ« ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ، آﻧﮕـﺎه ﯾﺎﻓﺘـﻪ اﯾﻦ ﺟﺴﺘﺎر، ﻣﻌﯿﺎری ﺑﺮای ارزﺷﯿﺎﺑﯽ اﺳﺘﻨﺎدات ﻓﻘﯿﻬـﺎن ﺑـﻪ اﯾـ ﻦ آﯾـ ﻪ ﺗﻠﻘـ ﯽ ﺷـﺪه و در ﭘﺎﯾـ ﺎن ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ »دﺧﻠﺘﻢ ﺑﻬﻦّ« در آﯾﻪ ﻗﺮآن، ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺗﻤﺎس ﺟﻨﺴﯽ ﺷﺐ زﻓـﺎف ﺻﺪق ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺗﻤﺎس ﻫﺎی ﺟﻨﺴﯽ ﺻﺪق ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﻤﺎس ﻫﺎی ﺟﻨﺴﯽ اﻃﻼﻗﯽ ﺑﺮاﯾﺶ ﻣﻨﻌﻘﺪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد. دﺳﺖ ﺷﺴﺘﻦ از اﻃﻼق ﻧﯿﺰ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪ ﮐﻪ »ﺣﺮﻣﺖ ﻧﮑﺎح ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ از رﺑﯿﺒﻪ ﻫﺎ« اﮔﺮﭼﻪ ﭘﺲ از ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽّ در ﻓﻘـﻪ اﻣﺎﻣﯿـ ﻪ ﺷـﻬﺮت ﯾﺎﻓﺘـﻪ اﺳﺖ؛ وﻟﯽ ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ اﻃﻼق ﻗﺎﺑﻞ دﻓﺎع ﻧﯿﺴﺖ؛ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﺮای اﺛﺒﺎت آن ﻓﺘﻮاﻫﺎ راه ﻫﺎی ﻓﻘﻬﯽ دﯾﮕﺮی ﻏﯿﺮ از ﺗﻤﺴﮏ ﺑﻪ اﻃﻼق وﺟﻮد دارد ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺮرﺳﯽ اﺳﺖ
خلاصه ماشینی:
"در سدههای اخیر برخی فقیهان تعبیر «دخلتم بهن» را بر همان معنای متعارف فقهیاش حمل کردهاند و در برخی فتواها نیز به اطلاق این کلمه استناد کردهاند؛ ولی ممکن است این کلمه نیز مانند بسیاری کلمات دیگر، در قرآن کریم به معنای عرفی عصر نزول آیه و در عرف فقیهان به معنای دیگری ـ اما نزدیک به آن ـ به کار رفته باشد.
با این حال از ظاهر تعابیر برخی فقها برمیآید که برداشتشان از تعبیر «دخلتم بهن»، دخول اندام جنسی در اندام جنسی بوده است؛ برای مثال در بررسی این مسئله که اگر مردی با زوجه خود آمیزش نکرده باشد؛ ولی منی خودش را از راه دیگری وارد اندام زوجهاش کرده باشد، آیا نکاح با دختر چنین زوجهای حرام میشود یا خیر؟ (بحرانی، 1429، ج1، ص328)، برخی فقها ظاهرا خواستهاند بگویند صرف ریختن منی، چون مصداق دخول اندام در اندام نیست، مصداق تعبیر «دخلتم بهن» نیز نمیباشد.
معناشناسی تعبیر «دخل بـ» و حل یک تعارض در برخی روایات به صورت عام آمده است که اگر زن شوهردار به عقد مرد دومی درآمد، باید از یکدیگر جدا شوند و هرگز با یکدیگر ازدواج نکنند (حرمت ابدی) (عاملی، 1409، ج20، ص446)؛ با این حال در روایت دیگری که با این روایات تعارض دارد، آمده است: سألت أبا عبدالله( عن رجل تزوج امرأة ثم استبان له بعد ما دخل بها أن لها زوجا غائبا فترکها ثم إن الزوج قدم فطلقها أو مات عنها أیتزوجها بعد هذا الذی کان تزوجها و لم یعلم أن لها زوجا قال ما أحب له أن یتزوجها حتی تنکح زوجا غیره (همان، ص447)."