چکیده:
نظریه فرمالیسم، یکی از جریان های نقد ادبی است که در دهه اول قرن بیستم در مسکو پدید آمد.
طرفداران این نظریه به الگوهای مربوط به فرم و شکل ظاهری متن ادبی توجه داشتند. به اعتقاد
متن از راه برجسته سازی، » ادبیت « فرمالیست ها آشناییزدایی و ... حاصل می شود. به کارگیری این
ترفندها، سبب به تاخیر افتادن و گسترش معنای متن و در نتیجه التذاذ و بهرهوری بیشتر خواننده از آن
میشود. از این منظر، مثنوی به خاطر نگرش خاص مولانا و تجربه های منحصر به فرد وی هنگام سرودن
این اثر، مثنوی را مشحون به خلاف آمد عادت هایی در کاربردهای صرفی و نحوی کرده و با برهم زدن
قاعده های دستوری، سبب زایش طبیعی شعر و برجستگی زبان شعری وی شده است. این مقاله بر
آن است تا با بررسی و تحلیل شیوه های کاربرد حرف اضافه در مثنوی، میزان تاثیر این شگردها را
بر مخاطب مشخص سازد. روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و تحلیل محتوا و طبقه بندی داده هاست.
جایگاه مولوی در ادب فارسی، ضرورت مطالعه در خصوص وی، و نیز نبودن پژوهشی در این موضوع،
اهمیت تحقیق را مشخص میکند و حاصل مقاله نیز نشان می دهد که مولوی با کاربردهای نامتعارف
حرف اضافه در سطوح مختلف صرفی و نحوی، موجبات برجستگی زبان و در نتیجه تاثیرگذاری مضاعف مثنوی بر مخاطب را فراهم آورده است.