چکیده:
یکی از ابعاد مهم سیاست خارجی اسرائیل، بهرهگیری از پتانسیلهای بالقوه و بالفعل در موضوع اقلیتهای دینی و نژادی در میان کشورهای خاورمیانه است. بهرهگیری کشورهای رقیب از گروههای قومی ستیزهجو و خواهان تغییر وضع موجود و رفع تبعیضهای درونساختاری در بافت جامعهای نامتجانس ضمن اینکه میتواند توان رویارویی داخلی با بحرانهای درونحکومتی را به فرسایش بکشاند، قادر است حکومت را در حل این بحرانهای داخلی ناتوان سازد. در این راستا، وجود اقلیت کرد در عراق که در زمان حاکمیت رژیم بعثی و نیز در مقاطع پیشین از حضور در عرصههای حکومتداری محروم و همواره به عنوان اقلیتی ناراضی مطرح بوده است. ابزار حضور و نفوذ صهیونیستها را برای بهرهبرداری از این اقلیت ناراضی به منظور مقابله با عراق و تجزیه سرزمینی آن فراهم ساخت.نوشتار حاضر با تکیه بر منابع خبری، گزارشی و تحلیلی گستردهای که در زمینه حضور صهیونیستها در شمال عراق وجود دارد، به تبیین این موضوع از ابعاد مختلف میپردازد و اهداف اسرائیلیها را از حضور در کردستان عراق بررسی و تجزیه و تحلیل میکند.
خلاصه ماشینی:
"در زمان حاکمیت صدام کردها هدف از برقراری این روابط را گسترش حاکمیت کردی (کردستان بزرگ)، تأمین منافع نظامی (آموزش کردهای پیشمرگه در برابر هرگونه حمله احتمالی صدام)، کسب منافع اقتصادی (در برابر تحریم اقتصادی صدام و نیز ارتقای اقتصاد کردستان عراق) و کسب منافع سیاسی (یافتن همپیمانان و متحدین خارجی در عرصه فعالیتهای دیپلماتیک و پشتیبانان منطقهای و بینالمللی) قلمداد میکردند و اکنون نیز با سقوط رژیم بعثی با حفظ ملاحظات سیاسی و امنیتی در روابط با رژیم صهیونیستی و عدم اطلاعرسانی در این باره، سعی در کسب منافع حاصل از این روابط از جمله رشد اقتصادی و افزایش سطح روابط با امریکا از طریق اسرائیل دارند.
حملات نظامی ترکیه به شمال عراق، چه ابعادی میتواند به خود بگیرد و ترکیه با هدف سرکوب اعضای حزب کارگران کردستان (پکک) تا چه اندازه میتواند به این درگیری نظامی شدت بخشد؟ با در نظر گرفتن حضور کردها در سه کشور دیگر منطقه، یعنی ایران، عراق و سوریه و امکان به هم خوردن ثبات کل منطقه براثر گسترش این درگیری و مفروضات دیگر، فرضیه مورد نظر این پژوهش آن است که واقعیات جدید منطقهای به ترکیه اجازه نمیدهد دست به حملهای گسترده و همهجانبه به شمال عراق بزند و در نهایت به حملاتی پراکنده و مقطعی اکتفا خواهد کرد."