چکیده:
بنا به رای ابن عربی، عالم مقید یا خیال منفصل، حضرتی است از حضرات ذومراتب الهی که در آن موجودات دو عالم مجرد و مادی، تمثل می یابند. درک این ظهور، از طریق کشف صوری امکان پذیر است، زیرا موجودات ظاهر در این ساحت از وجود، هم از لطافت تجرد برخوردارند و هم قابلیت آن را دارند که مانند موجودات مادی، محسوس واقع شوند. درک این موجودات، بسته به استعداد عین ثابت فرد مدرک و اقتضائات اوست؛ با وجود این، واقع نمایی آن، مخدوش به پیش داشته ها و پیش باورها نبوده و از آنها آزاد است. این نظر در مقابل نظریه هایی قرار می گیرد که یا جانب تجرد محض حقیقت را می گیرند (مانند نظریه شلایرماخر) یا جانب ذهنیت محض را (مانند عقیده گادامر). بنابراین، حل پرسش درک مثالی و خیالی وحی، به تصدیق و باور به ساحتی از وجود منوط است که اضداد را در خود جمع می کند و در عین توفیق بین ذهن و عین، از عینیت کامل برخوردارند.
خلاصه ماشینی:
"البتـه از درک خـاص و فهـم منحصر به فرد هر یک از ابنای انسانی از واقعیت مثالی، تعبیر به «ظن » میشـود، چنانکـه در حدیث قدسی «أنا عند ظن عبدی بی» (خوارزمی، ١٣٨٧: ٦٠١) ذکر شده است ، اصـطلاحی که با تعبیر فلسفی «اعتقاد» یا «عقیده » مناسبت تام دارد؛ افزون بر اینکه بـه گـواهی حـدیث «تحول »، خداوند، در روز قیامت ، به صورت عقیده یا ظن هر فرد، بر او تجلی میکند، زیـرا او خداوند را تنها به کمک آن صـورت مختصـه مـیشناسـد و ایـن حـدیث را مسـلم ، در «صحیح » خود چنین نقل کرده است : «الباری، یتجلی فینکر ویتعـوذ منـه فیتحـول لهـم فـی الصورة التی عرفوه فیها فیقرون بعد الانکار» (همان : ٢٧٠).
اما مطلق باوری از آن نوع که شـلایرماخر منـادی آن است ، یعنی کشف حقیقت مبتنی بر اصول ثابت و معین و بدون پیش داوری، بـه شـناخت عرفانی نزدیک میشود؛ در حالیکه رؤیت مثالی و مشاهدة خیالی، به عنوان یک تجربـۀ دینـی، خود، هویتی مستقل و مختص به خویش دارد و از هر دوی ایـن رویکردهـا متفـاوت اسـت ، هرچند این تفاوت ، دال بر این نیست که کاملا و از هر حیث با آنها تباین دارد.
در وهلۀ اول ، به نظر میرسد عالم وجود از دو قلمرو تشکیل شده باشـد: قلمـرو مجـرد صرف و قلمرو مادی صرف ، به طوری که عالم مجردات ، محل حضور موجـوداتی فراتـر از درک حواس پنج گانه است و عالم ماده ، مکان حضور موجوداتی خواهد بود کـه بـه ادراک حواس پنج گانه در میآیند؛ اما در وهلۀ بعد، ثابت میشود که در میان این دو قلمرو، عالمی وجود دارد که در آن ، موجودات دو عالم دیگر میتوانند به هیـأتی متفـاوت بـا آنچـه از آن ایشان است ، ظهور یابند."