چکیده:
اگرچه به نظر میرسد تغییر در پارادایم به آن شکل گسترده که مدنظر کوهن بود در کمتر علمی اتفاق افتاده، اما رصد تاریخ علوم حکایت از آن دارد که میتوان نشانههایی از تغییر در پارادایم با مفهومی ساده و محدودتر را در علوم مختلف ردیابی کرد. اقلیم یکی از علومی است که حداقل تغییر پارادایم در حوزهی روششناسی را از سر گذرانده است.
با توجه به دیدگاههای جغرافیایی و مفاهیم فضا، اقلیم رویکردی اساسی و ذاتی به تحلیلهای مکانی و منطقهای دارد و این مهم با پارادایم ایستگاه مبنا قابل تحقق نیست. به همین جهت در سالهای اخیر پارادایم یاخته مبنا در میان اقلیمشناسان به جایگاه قابل تاملی رسیده و در سطح گستردهای مورد استفاده قرار گرفته است؛ تا بتواند با توجه به عملگرهای فضایی و تعمیم مکانی تحلیلهای مناسب از مسائل اقلیم گردشی به محیطی، محیطی به گردشی، الگوهای مکانی و مسائل مرتبط با آن ارائه کند.
هدف این تحقیق، آن است که ضمن معرفی فلسفه اقلیم از جنبهی روششناسی، دو پارادایم مطرح در این زمینه و مزایا و معایب هر یک را برشمرده و نتایج حاصل از به کارگیری هر یک از پارادایمها را در مطالعات اقلیمی مورد کنکاش قرار دهد. نتایج این مطالعه نشان میدهد پاسخگویی به سوالات اساسی مطرح شده در تعمیم اقلیم به مکان و مسائل مرتبط با آن، با به کارگیری پارادایم یاخته مبنا میسر میگردد و همهی اقلیمشناسان باید در جهت یادگیری و آموزش مفاهیم و تکنیکهای این پارادایم گام بردارند.
خلاصه ماشینی:
"اما به راستی در مطالعات اقلیمی کدام روش ارجح است ؟ و یا میتوان و باید بر اساس هدف مطالعه و نوع ارزیابی از یکی از این روش ها استفاده کرد؟ و یا پارادایم ایستگاه مبنا توانایی پاسخ به تمامی سؤالات اقلیم شناسان را دارد و نیازی به تدوین پارادایم های جدید وجود ندارد؟ پارادایم ایستگاه مبنا ایستگاه های باران سنجی، اقلیمی و هم دیدی از منابع معتبر داده برای مطالعات اقلیم - شناسی به شمار میآیند.
اگرچه استفاده از مشاهدات ایستگاهی و حاکمیت پارادایم ایستگاه مبنا در مطالعات اقلیمی حاوی ارزش های زیادی است ، اما به واسطه ی روبرو بودن با ایراداتی که ذکر برخی از آن ها گذشت و هم چنین عدم توانایی در پاسخ گویی به پاره ای از سؤالات مطالعات اقلیمی – جغرافیایی در مورد تفاوت های مکانی، روند تغییرات مکانی، الگوهای مکانی و نیز تمامی تحلیل های مرتبط با آن ، عدم هم آهنگی با داده های جو بالا و همدیدی مراکز بین المللی مثل مرکز ملی داده های اقلیمی ،١ مرکز ملی پیش بینی محیطی ٢و دیگر پایگاه های متنوع داده شبکه بندی جهانی و منطقه ای دچار بحران شده و زمینه های پیدایش پارادایم یاخته مبنا را شکل داد.
اما با توجه به عدم توانایی این پارادایم در پاسخ گویی به سؤالات پیش روی اقلیم شناسان دچار بحران شده است زیرا بر اساس یافته های حاصل از به کارگیری داده های ایستگاهی ، نمیتوان با یک پشتوانه ی علمی قوی به تعمیم نتایج به دست آمده از یک نقطه (ایستگاه ) به یک پهنه پرداخت و چندی است که پارادایم یاخته مبنا مورد توجه قرار گرفته است ."