چکیده:
در گونه بابلی زبان مازندرانی، حرف اضافة /ǰɑ/ پسایند است و بر نقشهای معنایی خاستگاه، همراهی، ابزار و روش دلالت میکند و کارکرد معنایی آن همانند «از» و «با» در زبان فارسی است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که با توجه به تحولات تاریخی زبانهای ایرانی، کدام نقش معنایی این حرف اضافه اصلی است و کدام حاصل تغییر معنایی. در این مقاله، صورت کهن /ǰɑ/ و کارکردهای معنایی آن در دورههای باستان و میانة زبانهای ایرانی بررسی و مشخص شده است که /ǰɑ/ بازماندة hača یا hačā در زبانهای اوستایی و فارسی باستان، و sacā در زبان سنسکریت است. کارکرد اصلی این حرف اضافه دلالت بر نقش معنایی همراهی بوده است. در تحولات تاریخی زبان، این حرف اضافه با گسترش معنایی بر نقشهای معنایی ابزار، سبب و روش دلالت کرده است. بازماندههای این حرف اضافه در دورههای میانه برای دلالت بر نقشهای معنایی همراهی، ابزار، روش و سبب به کار رفتهاند. /ǰɑ/ در گونة بابلی زبان مازندرانی کارکرد اصلی این حرف اضافه را حفظ کرده است. دادههای این پژوهش به روش کتابخانهای و استفاده از شم زبانی گویشوران گردآوری شده و شیوة بررسی آنها توصیفی - تحلیلی است.
خلاصه ماشینی:
"case hierarchy نخست کارکرد حرف اضافۀ ahac/̄ahac در زبان های دورة باستان و سپس صورت های بازمانده های آن در زبان فارسی میانه ، پارتی و سغدی بررسی می شود تا معلوم شوددرادوار گذشتۀ زبان های ایرانی این حرف اضافه چه کارکردهایی داشته و با کارکردهای ɑ/̌j/ چه وجوه اشتراکی دارد.
این حرف اضافه در زبان های اوستایی و فارسی باستان غالبا با حالت ازی یا بایی به کار رفته و بر نقش های معنایی متعددی دلالت داشته است .
در زبان های اوستایی و فارسی باستان نمونه ای از کاربرد حرف اضافۀ ahac/̄ahac برای نشان دادن نقش معنایی همراهی و ابزار در دست نیست ، اما ahac/̄ahac برای بیان مفهوم روش به کار رفته است .
W. Lentze با توجه به آنچه گفته شد، anc در زبان سغدی برای دلالت بر نقش های معنایی خاستگاه ، سبب ، ابزار و روش به کار رفته است .
معادل ̄asac در زبان های اوستایی و فارسی باستان ، ahac/̄ahac است که قبل یا بعد از متمم قرار می گرفته و با حالت ازی /بایی همراه می شده و برای دلالت بر نقش های معنایی خاستگاه ، علت ، روش به کار می رفته است .
در زبان فارسی میانه و پارتی ، حرف اضافۀ az/̌az بازماندة ahac/̄ahac است و بر نقش های معنایی خاستگاه ، سبب ،همراهی ،ابزار و روش دلالت داشته است .
در گونۀ بابلی زبان مازندرانی نیز /ɑj/ این کارکردها را حفظ کرده و برای دلالت بر نقش های معنایی همراهی ، ابزار، روش ، علت و خاستگاه به کار می رود."