چکیده:
برزخیت را در تفکر ابن عربی می توان به عنوان مبنایی ترین وصف وجود شناختی برای خیال در نظر گرفت به گونه ای که دیگر احکام هستی شناختی خیال به نوعی به این اصل بنیادین برمی گردند. از آنجا که خیال در این بینش به عنوان ساحت و حضرتی از حضرات وجود مطرح می شود جای این سوال هست که از نقطه نظر هستی شناختی، وصف برزخیت به چه نحو در حقیقت خیال ظهور کرده و منشا آن در کجاست؟ در این مقاله با طرح دو مولفه تجلی و اعیان ثابته به عنوان دو رکن از ارکان مابعد الطبیعه ابن عربی، ظهور این برزخیت به وضعیت وجودی اعیان ثابته و ساختار مابعدالطبیعی آنها ارجاع داده خواهد شد؛ به این نحو که چون ساختار وجودی اعیان ثابته از وضعیتی برزخ گونه برخوردار است همین وضعیت در دیگر مراتب تجلی نیز خود را آشکار می کند.
خلاصه ماشینی:
از آنجا كه خيال در اين بينش به عنوان ساحت و حضرتي از حضرات وجود مطرح ميشود جاي اين سؤال هست كه از نقطه نظر هستيشناختي، وصف برزخيت به چه نحو در حقيقت خيال ظهور كرده و منشأ آن در كجاست؟ در اين مقاله با طرح دو مؤلفه تجلي و اعيان ثابته به عنوان دو ركن از اركان مابعد الطبيعه ابنعربي، ظهور اين برزخيت به وضعيت وجودي اعيان ثابته و ساختار مابعدالطبيعي آنها ارجاع داده خواهد شد؛ به اين نحو كه چون ساختار وجودي اعيان ثابته از وضعيتي برزخ گونه برخوردار است همين وضعيت در ديگر مراتب تجلي نيز خود را آشكار میکند.
اگر بپذيريم كه فعل الهي امري ارادي است آنگاه اين سؤال مطرح است كه متعلق علم الهي قبل از فعلش چه بوده؟ و به عبارت روشنتر آیا خداوند قبل از ايجاد موجودات به آنها علم داشته است يا خير؟ اگر گفته شود كه عالم قبل از اينكه به وجود آيد متعلق علم الهي بوده است، آنگاه اين سؤال مطرح ميشود كه آيا معدوم ميتواند متعلق علم پيشينی قرار گيرد؟ از سوي ديگر اگر موجودات قبل از موجود شدن معدوم باشند در آن صورت تمايز آنها از كجا ناشي ميشود؟ زيرا در اعدام از آن حيث كه عدماند هيچ نوع تمايزي نيست.
از آن جا كه در نظر ابنعربي اين ذات الهي است كه موجب تمايز و تفصيل اعيان ثابته در حضرت علمي ميشود، خداوند را «فطرت» آنها ميداند (ابنعربي، ج2، بيتا: 70).