چکیده:
در این مقاله با طرح دلالت شناسی سول کریپکی، فیلسوف و منطق دان آمریکایی معاصر در باب اسم های خاص و اسم های داستانی، به شرح و نقد آراء اومبرتو اکو فیلسوف، نشانه شناس و داستان نویس ایتالیایی در باب دلالت شناسی اسم های داستانی (fictional names) پرداخته ایم و در این میان، ردپای بعضی از مهم ترین این مباحث یعنی اسم های خاص واقعی را در آثار ابن سینا نشان داده ایم.
خلاصه ماشینی:
نظر ابنسينا ا- اما براي لفظ مفرد ]اسم خاص[ به هيچ وجه حدّي وجود ندارد و هر چند براي لفظ مركب ]وصف خاص[ گونهاي حدّ ميتوان درنظر گرفت اما از آنجا كه حدّ تأليفي از وصفهاست ناچار در آن اشارهاي به شیء معين نميشود و اگر هم اشارهاي شود تنها از باب تسميه است يا دلالتي ديگرگونه از مقولۀ حركت – اشاره و مانند آن و اينها تعريف مجهول از راه وصف نيست و چون اسمی که در تعريف مفرد آورده شود دلالت بر وصف ميكند و وصف محتمل است بر اطلاق بر افراد متعدد تأليف حدود اين احتمال را از ميان نخواهد برد.
زهراي داستان سووشون نوشتۀ سيمين دانشور، مادام بواري فلوبر و راسكا لينكوف جنايت و مكافات داستايوفسكي وجود خارجي ندارند و از اين رو هيچكس نه آنها را ديده و نه خواهد ديد و هيچ زنجيرۀ علّي ميان ما و آنها كشيده نشده است و به گفتۀ كريپكي حتي نميتوان گفت «شرلوك هولمز ميتوانست وجود داشته باشد» يعني در هيچ جهان ممكني حتي اگر در آن جهان فردي را با تمام وصفهاي خاصي كه كُنان دويل براي شرلوك هولمز به كاربرده تصور كنيم بر پيكر خيالي او گوشت و پوست نخواهد رویيد.
اومبرتو اكو و نامهاي خاص اومبرتو اكو، نشانهشناس و داستاننويس ايتاليايي در آخرين كتاب خود به نام Confessions of a Young Novelist (اعترافات رماننويسي جوان) به دلالتشناسي شخصيتهاي افسانهاي با كاربرد ابزار جهانهاي ممكن پرداخته و خلاصۀ نظريات خود را در باب هستانشناسي و معرفتشناسي اسمهاي داستاني آوردهاست.