چکیده:
از میان نسخه های فراوان کتابخانة گرانبهای استاد دکتر اصغر مهدوی، رسالة عرفانی
ارزشمندی است به زبان فارسی و به گمان بسیار از سده های پنجم یا ششم که به دلیل
افتادگیهای آغاز و انجام و به دست نرسیدن نسخة دیگری ازآن، نه نام خود رساله شناخته
است و نه نام نویسندة آن. بررسی این رساله که به گمان بسیار بازنوشت مجالس پیری
عارف است و از گونة گفتار نوشتهای صوفیانه، نشان می دهد که گوینده عارفی دانشمند
بوده است از گونة کسانی چون احمد غزالی و عین القضات همدانی که افزون بر آگاهی
بسیار از قرآن و حدیث و علوم شریعت با سلوک صوفیانه و تجربه های عارفانه نیک آشنا
بوده و آن چه می گفته از سر تجربه و آزمودگی بوده است . در این مقاله به معرفی
گسترده تر این رساله همراه با بازنمایی پاره ای از ویژگیهای زبانی آن پرداخته شده است .
این ویژگیهای زبانی و ... بسیار کهن می نمایند و این گمانه را که این متن از سدة پنجم یا
ششم است قوت می بخشند و گاه مانند فراوانی واژگان و ترکیبات عربی اندکی تازه تر
می نمایند و آن را با متون سدة هفتمی نزدیک می سازند.
Amongst the many valuable manuscripts in Dr. Asghar Mahdavi‘s esteemed library, there is an important Persian mystical treatise, widely believed to date back to the 5th or 6th /11-12 centuries. Due to some lacunae both at the beginning and at the end of this manuscript and because no other copy of it has been found, neither the title nor the author of the treatise is known. The treatise is assumed to have been a written version of some mystic’s discourses, being in the same vein as other Sufi verbal teachings. The study of this work demonstrates that its author was a learned mystic,of the type of such personalities as Ahmad Ghazali and Ayn al-Qozat, who was, in addition to a knowledge of the Qor’an, Tradition, science of Shari’a, acquainted with Sufi experiences; that is, whatever he said resulted from his own direct experience.
Some of the linguistic peculiarities of the treatise, extensively discussed in the present article, indicate that it is very old, substantiating the conjecture that it is a 5th-6th century text. However, other features such as the high frequency of Arabic words and expressions reveal the treatise somewhat more recent, bringing it closer to the 7th century texts.
خلاصه ماشینی:
"تا هرگز دل شما بنمیرد (برگ ٦٧) «می »امری / فعل امر همراه با«می » فعل امر ساده که امروزه با پیشاوند«ب » به کار می رود، در گذشته چـه بسـا بـا پیشاوند «می » به کار می رفته و استمرار را نیـز مـی رسـانده اسـت (خـانلری ١٣٦٦: (301/2 تو در این برزخ می ساز (= بساز) (برگ٢٦) در حق خود می گوی (= بگوی ) (برگ٥٤) در همین قدم می باش (= بباش ) (برگ٣٦) «می » در معنای «ب » همراه با استمرار تا او زیارت گورهای اولیا می کند (برگ ٢٧) کمال آن باشد که ذل و عجز بیرونی مادام می بینی (برگ ٨٣) به اذن ملک صید کند و مرغان را می گیرد (برگ ٢٤) واو حالیه کاربرد ویژه ای از واو به معنی اما، لیکن و در حالی که (همانند واو حالیه عربی )، در این متن کاربرد بسیار دارد: او در زبان تو بداند و تو در زبان او ندانی (برگ ٢٠) دین دربازد و خبر ندارد (برگ ٤٠) اهل کفر می خواهند و ایشان را نمی خواهند (برگ ٥٢) با در معنی بر آن نور .
عبـارت «شکسـته بسـته » در فرهنگ نامه ها به معنای ناقص و عیبناک آمده اسـت (مـثلا در انـوری ٤٥٣٩/١٣٨١:٥)، ولی در دو جا از متن مورد بررسی ما، این عبارت به معنی چیزی به کار رفته که هم شکستگی دارد هم بستگی و پیوستگی ؛ یعنی تضاد معنایی ایـن دو واژه مـراد شـده است ؛ و بدین ترتیب ، پارادکسی زیبا پدید آمده است : عبارات از آن قلب سلیم شکسته بسته آید: شکسته به درد دین ، باز بسته بـه درد عشق (برگ ٨٤)."