چکیده:
هر پژوهشی در قلمرو دین-چه فلسفی و چه غیر آن-بر تعریف ویژه ای از دین استوار است.درباره ممکن یا ناممکن بودن ارائه تعریفی جامع و مانع از دین،به گونه ای که همه ادیان را در برگیرد و شامل غیر دین نشود،باید گفت که چالش فراوانی دین و مشکلات بسیار دیگر،راه را برای ارائه تعریفی که جامع همه ادیان و مانع غیر دین باشد،دشوار کرده است.همراه یا علمی شدن مطالعات دینی در غرب،روان شناسان،جامعه شناسان،متکلمان و فیلسوفان دین،هر کدام از نگاه خویش برای دین،تعریفی ارائه دادند که مباحث خود را پیرامون دین مورد نظر پیش ببرند.بسیاری از آنان در تعاریف خود دچار یک جانبه نگری،تحویل بردن دین و فرو کاستن آن به بعد روانی،اخلاقی یا اجتماعی آن شدند و با فراموش کردن اجزای بنیادی دین،اساس دین را تنها به یکی از پیام ها یا کارکردهای اجتماعی،اخلاقی و یا روانی دین فرو کاسته و ذات و ماهیت دین را براسا س آن تعریف کرده اند که در بررسی های بی طرفانه فلسفی،تعاریف کاملی برای دین به شمار نمی آیند.در این مقاله پس از ارائه دسته بندی مناسب از تعریف های ارائه شده،به نقد و بررسی و میزان جامعیت و سایر شروط این تعریف ها پرداخته و نظریه ای را که به واقع نزدیک تر است نیز ارائه دادیم.
خلاصه ماشینی:
"علل گوناگونی و دشواریهای تعریف دین گرچه می توان هر یک از ادیان را به تنهایی چنان تعریف کرد که تعریف جامع و کاملی باشـد؛ برای نمونه ، در تعریف دین مسیحیت بگوییم : دینی است که بر پایه اعتقاد بـه تثلیـث و پیـامبری حضرت عیسی و باور به معاد پایه ریزی شده است یا دین اسلام را به گونه ای و دین یهـود را بـه گونه ای دیگر تعریف کنیم ، ولی دین به طور عام یکی از پدیدههایی اسـت کـه تعریـف آن بـه آسانی ممکن نیست و با وجود تـلاشهـای فـراوان دیـن پژوهـان تـاکنون هـیچ تعریـف مـتقن و مجاب کننده ای از دین ارائه نشده است که همه ادیان را دربر گیرد.
در این میان، تعاریف جامعه شناسان، افزون بر جزئی نگری آنها در نگاه به دیـن ، در بسـیاری از موارد میان دین و دین داری خلط کرده و گاهی نیز همچون مارکس و انگلـس تعریـف هـای بدبینانه و ذهنی ای از دین ارائه مـی دهنـد کـه از حقیقـت بـه دورنـد و تنهـا بـا دشـمنی بـه ارائـه ادعاهایی باطل پرداختند؛ برای نمونه ، مارکس از ویژگی زیبای دیـن کـه حفـظ اتحـاد در میـان ملت و دولت است ، تعبیر بدبینانه و مغرضانه «افیون تودهها» را به کار می برد یا افـرادی همچـون جفرسون ادعاهایی درباره سازش پیامبران و پادشاهان مطرح مـی کنـد کـه تنهـا سـاخته ذهـن او بوده و هیچ استناد تاریخی ندارد."