چکیده:
تجاوز جنسی زناشویی از جمله مواردی است که سازمان ملل، مبارزه با آن را در قالب اعلامیۀ حذف خشونت علیه زنان منتشر کرده است. که با توجه به رشد تعداد کشورهایی که تجاوز جنسی زناشویی را جرم انگاری کردهاند، این مسأله به مرز تبدیل شدن به یک الزام بین المللی رسیده است. نیاز به شناسایی این پدیده و شناخت ابعاد روانشناختی آن در جامعه ما و نحوۀ برخورد قانونگذار با این پدیده امری ضروری مینماید. این پژوهش درصدد است ضمن شناخت پدیدۀ تجاوز جنسی زناشویی پاسخی مناسب در خصوص سؤال اصلی پژوهش مبنی بر اینکه تجاوز جنسی زناشویی موجود در دیدگاه روانشناختی به چه نحوی در فقه و حقوق اسلامی قابل طرح است؟ را بیابد. علاوه بر بررسی این پدیده به شیوۀ کتابخانهای، از روش تحقیق ترکیبی یا آمیخته و شیوۀ تحلیل دادۀ اکتشافی استفاده شده است. ابتدا از طریق مصاحبه عمیق با 4 تن از قربانیان مقولات محوری استخراج شدهاند. سپس از مقولات جهت تدوین پرسشنامه استفاده شده است. یافتهها حاکی از آن است که قانونگذار به صورت غیر منسجم به برخی از مقولات پرداخته است. از سوی دیگر مقولۀ عشق در دیدگاه فقهی با عمق بیشتری نسبت به دو مؤلفۀ حقوق و روانشناختی ارائه و تببین شدهاست.
خلاصه ماشینی:
"و دراعلامیه حذف خشـونت علیـه زنـان ، قطعنامـه ٤٨/١٠٤ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوبه ٢٠ دسامبر ١٩٩٣[١] در ماده ٢ بنـد الـف ، مسـأله تجاوز جنسی زناشویی (marital rape) به عنوان مصداقی از خشونت مطرح شده اسـت امـا در اکثر کشورها به دلیل عدم توجه قانون نسبت به این حق ، افراد خود را محق به تجاوز و بهره کشی جنسی از همسر خود می دانند و همان طور که رایدر و کازمنکا اشـاره مـی کننـد" اکثر مردم این مسأله را جدی نمی گیرند" و مانند باب ویلسون - سناتور سابق امریکـایی – معتقدند " اگر نتوانی به همسر خود تجاوز کنی پس اجازه تجاوز بـه چـه کسـی راداری ؟" (رایدر و کازمنکا، ١٩٩١: ٣٩٣).
از آن جمله می توان به در نظر گرفتن اصل عشق به عنوان ستون اصلی ازدواج ، تأکید بر عنصر زمان و مکـان و شأن افراد، جایگزینی سیأت با فعل نیکو، لـزوم آمـوزش جنسـی و روابـط صـمیمانه بـین زوجین ، تأکید بر عدم مالکیت غیر بر بدن ، پرهیز از تحقیر و تکبر، تأکید بر خلقت برابر زن و مرد، نهی از ایذاء مسلم و امر به رابطه سالم در خانواده ، سلامت خانواده و تربیت صحیح فرزندان و رابطه سالم زناشویی به کررات تأکید شده است و همان طور کـه بحـث شـد بـه سبب آن که قوانین و موازین شرعی تخالفی با اصول عقلـی ندارنـد ، و بـر مبنـای قاعـدة ملازمه (و کل ما حکم به العقل حکم بـه الشـرع )، خشـونت و تعـرض جنسـی در اسـلام خلاف عقل بوده از این رو خلاف شرع نیز می باشد."