چکیده:
سنت ها و سیستم های برنامه ریزی فضایی، فرایندهای توسعه در شهرها و مناطق و انگاشت های برنامه ریزی و تصمیم سازی همواره تحت تاثیر بسترها و پس زمینه ی فرهنگی عاملان درگیر در فرایند برنامه ریزی قرار دارند. علی رغم چرخش فرهنگی و بازشناخت روزافزون فرهنگ و تاکید صاحب نظران بر اهمیت آن، نظریه های برنامه ریزی به ندرت از فرهنگ به عنوان عاملی مهم برای تحلیل و قیاس اصول، اهداف، سیستم ها و فرایندهای برنامه ریزی یاد می کنند؛ از این رو با علم به نقش فرهنگ در برنامه ریزی فضایی، این مقاله با مروری انتقادی بر رهیافت های پیشین و با به کارگیری رهیافت نهادباوری عامل-مدار، مدل نظری برنامه ریزی مبتنی بر فرهنگ را به عنوان ابزاری به منظور بازجست جنبه های فرهنگی برنامه ریزی فضایی معرفی می کند؛ به عبارتی هدف این مقاله ردیابی نقش فرهنگ در برنامه ریزی فضایی و واکاوی این نقش با رهیافت نهادباوری عامل-مدار است. این پژوهش با معرفی مدل برنامه ریزی مبتنی بر فرهنگ، رابطه ی بین برنامه ریزی و فرهنگ اجتماعی گسترده تر را تشریح کرده و لیکن تکمیل وجه تبیین گر این مدل را در گرو توجه بیشتر به تحلیل غنی تر چارچوب های شناختی در برنامه ریزی فضایی می داند. چارچوب انگاشتی پیشنهادی در این مقاله با ارائه ی رهیافت نظری جدید دربردارنده ی ابعادی ازجمله چارچوب شناختی برنامه ریزان و نهادهای برنامه ریزی، بستر نهادی، سیستم برنامه ریزی، کدهای فرهنگی و باورها، ادراک و ارزش های اجتماعی تاثیر گذار بر برنامه ریزی است که به تبیین پدیده ی دیرپای فرهنگ و اثرات آن بر کاربست های برنامه ریزی فضایی و تحلیل و مقایسه ی ویژگی های خاص این کاربست ها برمبنای مجموعه ای سازگار از معیارها کمک می کند.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه برنامه ریزی فضایی به عنوان یک انتظام، فعالیتی است که اساسا در چارچوب (نهادی ) سیستم - های برنامه ریزی ملی عمل کرده و هدف آن تأثیر بر نحوهی توسعه ی قلمرو و شکل دهی محیط ساخته شدهی آتی و به خصوص پراکنش مردم، فعالیت ها و منابع در سکونت گاهها در پاسخ به تقاضای جامعه و منافع مشخص است ؛ از این رو برنامه ریزی فضایی را می توان فرای فعالیتی فنی (تحلیل و تدوین برنامه ) تصور کرد که به توصیف نحوهی اتصال دانش برنامه ریزی و اشکال عمل در پهنه ی عمومی می پردازد ,Friedmann ;٢٠١٣ ,Reimer &Othengrafen ) (٢٠١٢ ,Ernste ;١٩٩٣.
کدهای اجتماعی مرتبط با برنامه ریزی فضایی ، مسائل و اهداف برنامه ریزی، هنجارها، روشها و ابزارهای برنامه ریزی هستند که محدود به بسترهای محلی (فرهنگی ) خاص هر عرصه بوده و درنهایت سبب ایجاد برآمدهای برنامه ریزی محلی می شوند (Othengrafen & Reimer, 2013; Albrechts, 2004; Gallent & Shaw, (٢٠٠٧؛ از این رو، علی رغم اینکه در بین کشورها و مناطق مختلف درمورد اهداف اصلی توسعه - ی منطقه توافق و هم رأیی حاصل شده، لیکن پاسخ ها و واکنش های سیاستی به چالش هایی ازقبیل توسعه ی پایدار و متعادل، رقابت پذیری و تغییرات آب و هوایی متفاوت است ؛ یا به - عبارتی دلیل این تفاوت در کدهای اجتماعی نهفته است ؛ از این رو جای هیچ تعجبی نیست که «برنامه ریزی فضایی » با تعریف یادشده در سرتاسر اروپا به طور متفاوتی درک و به کار بسته می - شود.
نظریه های برنامه ریزی پسامدرن پیش آهنگ چنین نظریه هایی هستند که علاوهبر شناسایی تفاوتها، بر ارزش تنوع فرهنگی و اهمیت فضا تأکید دارند، فضایی که بیانگر فرهنگ مختص هر محدوده یا منطقه ، زمینه ی نهادی خاص خود و نیز سنت ها، ارزشها و نگرشهایی است که متفاوت از هر مکان دیگر هستند ,٢٠٠٨ ,Young ;٥٢ :p ,٢٠٠٩ ,Othengrafen &Knieling ) ."